طی سفر اخیر رئیسجمهور ایران به باکو و دیدار با روسایجمهور کشورهای روسیه و آذربایجان توافقات و مذاکراتی صورت گرفت که قابلتوجه است. در خصوص نتایج و دستاوردهای این سفر و توافقات صورت گرفته بهویژه با ولادمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه باید گفت که سفرهای سیاسی که سران کشورها در آن حضور دارند، همواره به لحاظ شکلی و تشریفاتی و نیز از جنبه بازتاب رسانهای خوب و مثبت است، اما آنچه اهمیت دارد تحقق مذاکرات و توافقات انجام گرفته است.
در واقع فاز عملی مهمتر از خود دیدارها است. بنابراین این سفر از چند جهت حائزاهمیت است. یکی از موارد این است که نشست سهجانبه میان ایران، آذربایجان و روسیه برای اولین بار بود که انجام میشد؛ دلیلش هم این است که اساسا روسها حاضر نمیشدند در حیطه مسائل منطقهای با کشور دیگری وارد مذاکره شوند خصوصا در قفقاز جنوبی سابقه نداشته که روسیه با ایران و ارمنستان یا آذربایجان اجلاس سهجانبه تشکیل دهد، بنابراین اگر روسیه به تعهدات و توافقاتش عمل کند، موضع جدید روسیه و رغبتش به همکاری منطقهای، قابلتحسین است.
مساله دومی که در این سفر حائزاهمیت است، نگرش عملگرایانه وسیه در این مذاکرات است. بهعنوان مثال مطرح کردن بحث کریدور شمال به جنوب است زیرا این مبحث از سال 1378 در پی مذاکرات بین ایران و روسیه و هند شروع شده و در طول این سالها اقدام جدی صورت نگرفته است و اگر نگاه کشورهای عضو عملگرایانهتر بود، بایستی الان این کریدور به شکل گستردهای فعال میشد.
بحث دیگری که درگرفت راهآهن ریلی است که در باکو توافق شد اما باید گفت که از 20 سالف گذشته تاکنون قرار بوده که راهآهن آستارا تا قزوین احداث شود و قسمتی از آن در دوره دولت اصلاحات انجام شده اما ناتمام مانده و به نتیجه رسیدن آن امری زمان بر است و باید دید این توافقات و تعهدات فارغ از مانورهای تبلیغاتی، بهطور کامل پیاده سازی میشود و آن زمان میتوان گفت که منجر به رونق تجارت و اقتصاد شده است. منافع ملی ما ایجاب میکند که سیاستی متوازنانه و متعادلانه و تعاملی در سیاست خارج داشته باشیم، این اجلاس سهجانبه نیز در شرایطی برگزار شده که روسیه و ایران با غرب دچار مشکل شده و آذربایجان هم که سیاستهای همگرایانه با غرب دارد در سالهای اخیر مورد انتقاد آمریکا واقع شده و در کنار ایران و روسیه قرار گرفته است. بنابراین امیدوارم این سه کشور حقیقتا با اهداف عملگرایانه و همکاری سهجانبه به جهت افزایش صلح و ثبات منطقه دیدار کرده باشند و در عمل نیز در زمینههای انرژی، حملونقل، اقتصاد و تجارت و نیز مسائل امنیتی همکاری کنند و میتوان پیشبینی کرد که اگر در آینده نشستی چهارجانبه با حضور ترکیه برگزار شود، مسائل قرهباغ حل شود و مناقشات میان روسیه و ارمنستان یا گرجستان مرتفع شود.
به بیان دیگر با مبنا قرار دادن مدل سه به سه میتوانند امنیت و ثبات را در منطقه افزایش داده و با همافزایی مقابل دخالتهای فرامنطقهای ایستادگی کنند. بحث دیگری که در این نشست مطرح شد همکاری ایران و روسیه در سوریه و مقابله با تروریسم است. سابق بر این نیز شاهد همکاری این دو کشور در رابطه با سوریه بودهایم، روسیه با استفاده از امکاناتش خصوصا در بعد هوایی به مقابله با داعش و دیگر مواضع تهاجمی میپردازد، ایران نیز به عملیات مستشاری میپردازد، در این میان حزبالله و ارتش سوریه هم در کنار ایران و روسیه قرار دارند و این چهار کشور بهعنوان متحدینی عمل میکنند که هم قدرت بشار اسد را حفظ کرده و هم داعش و گروهکهای ترویستی دیگر را دفع میکنند.
اما در این رابطه یک خلاء وجود دارد و باتوجه به آن باید دید همکاری ایران و روسیه در بعد همکاری با بشار اسد تا انتها ادامه پیدا میکند یا خیر. چون ایران رابطهاش با اعراب ضعیف است،با عربستان قطع رابطه کرده و اسرائیل را نیزبه رسمیت نمیشناسد، حال آنکه روسیه با اعراب، اسرائیل و آمریکا ارتباط دارد و چالشی که ایران با این کشورها دارد را ندارد. همچنین میدانیم تحرکاتی که در سوریه و خاورمیانه اتفاق میافتد به نفع اسرائیل است چون اختلاف در اردوگاه جهان اسلام موجب از دست دادن زمان و انرژی مسلمانان و عقبماندن از توسعه میشود،به همین دلیل آینده این گونه تفاهات مبهم است و فاکتورهایی وجود دارد که نشان میدهد روسیه امکان دارد از این جرگه جدا شود.
پوتین در باکو طی اظهارنظری کمسابقه ایران را متحد استراتژیک خود خطاب کرده، اما باید دید متحد استراتژیک بودن به چه معناست؛ اولا همکاریهای استراتژیک سهسطح دارد؛ اتحاد استراتژیک، شراکت استراتژیک و همکاری استراتژیکی و مناسبات استراتژیکی بین کشورها به این سه سطح تقسیم میشود که ایران و روسیه نهاتحاد استراتژیک و نه شراکت استراتژیک با هم دارند اما میتوان گفت که در برخی موارد همکاریهایی میتوانند بکنند که نام استراتژیک بتوان به آن داد، اما این همکاریها مقطعی است. بهعنوان مثال در حال حاضر این دو کشور در بحث سوریه کنار هم قرار گرفتهاند و در یک موضوع مشخص و زمان مشخص همکاری استراتژیک دارند اما زمانیکه جناحهای سیاست خارجی ایران با روسیه متفاوت است و منافع متفاوتی نیز دارند چگونه میتوان متحد استراتژیک بود.
بنابراین به نظر من اینها الفاظی است که برای تاثیرگذاری و استفاده ابزاری به کار میبرند زیرا پیشینه رفتارهای روسیه این را ثابت میکند. بهعنوان مثال ایران بهدنبال این است که عضو سازمان شانگهای شود که گرچه نه به نفع ماست که عضو شویم نه آنها میپذیرند، ولی روسیه میتواند در اینجا نقش میانجی را ایفا کند و از ایران دفاع کند، یا در بحث خزر کنار دیگر کشورها و مقابل ایران قرار دارد بنابراین این صحبتها تعارفات دیپلماتیک در مقطعی خاص است که ممکن است در آینده تکرار شود یا نشود، اما عملیاتی شدن بعد رابطه استراتژیک را به دلیل اختلافات و تفاوت در رویکردهای سیاست خارجی ایران و روسیه بعید میدانم اتفاق بیفتد.