در این خصوص وزیر دفاع نیز گفتند که این موضوع ربطی به مجلس ندارد در حالی که بر اساس اصول قانون اساسی تمام مسائل به مجلس مربوط میشود و شاهد بودیم که رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در این رابطه تذکر دادند. همچنین پس از اعلام حضور و استقرار جنگندههای روس در ایران، برخی معتقد بودند این مسئله خلاف اصل ۱۴۶ قانون اساسی است.
این اصل میگوید استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هرچند به عنوان استفادههای صلحآمیز باشد، ممنوع است و همین موجب شده شبهات بسیاری در عدم رعایت این اصل قانونی وجود داشته باشد. برخی تفسیر میکنند که بر اساس این اصل پایگاه دائمی دادن به کشور دیگر ممنوع است اما در اصل 146 قید نشده که پایگاه دائمی مدنظر است یا موقت. به هر حال روسها از پایگاه نظامی ایران استفاده کردند و این اتفاق در طول تاریخ ایران بی سابقه بوده است. حتی طی جنگ جهانی دوم نیز متفقین به زور وارد ایران شدند و از پایگاههای ایران استفاده کردند و کسی به آنها اجازه نداده بود. لذا این اتفاق را از هر زاویهای که بررسی کنیم یک اتفاق جدید است.
مسئله دیگر اینکه ایرانیها از این خبر که بسیار اهمیت دارد در ابتدا از طریق رسانههای روسی آگاه شدند. هرچند که پیش از اعلام روسها از طریق شبکههای ماهوارهای و از سوی همسایهها این خبر تاحدودی منتشر شده بود.
مباحث سیاسی مسئله نیز قابل بررسی است یعنی با چه برداشتی چنین اقدامی صورت گرفته است. در اینجا این سوال پیش میآید که آیا روسیه انقدر با ایران نزدیک هست که چنین تعاملاتی داشته باشند؟ یا اینکه آیا روابط دو کشور راهبردی است که این چنین تفاهماتی را صورت میدهند؟
در پاسخ باید بگویم به نظر من روابط تهران-مسکو، راهبردی نیست؛ روابط ایران و روسیه روابطی است که تاحدودی ماهیت اقتصادی دارد. اگر همکاریهای دو کشور راهبردی بود، این همکاریها باید به ابعاد دیگر نیز سرایت میکرد در حالیکه روسها چندان به نقشآفرینی ایران در قفقاز و آسیای میانه مایل نیستند.
به نظر من دو کشور هیچگاه نمیتوانند روابط راهبردی داشته باشند و امروز در موضوع خاص سوریه مایل به همکاری هستند. این همکاریها بدان معنا نیست که همکاریهای دو کشور علیه تروریسم تداوم خواهد داشت یا ایران و روسیه در مورد رفتن یا ماندن بشار اسد اتفاق نظر دارند. این مسائل، مسائلی است که بعدها سرنوشت آنها مشخص میشود.
از سوی دیگر روسها برای ایران قابل اعتماد نیستند و با نگاهی به سوابق آنها این مسئله مشخص میشود.
اگر نگاهی به عملکرد روسها بعد از انقلاب و در دوران 8 ساله جنگ تحمیلی داشته باشیم، در مییابیم که رژیم صدام با سلاحهای روسی علیه ایران میجنگید. در مسائل خزر در ابتدا ایران و روسیه همراه هم بودند اما با گذشت زمان روسها از ایران فاصله گرفتند و در جبهههای دیگری وارد شدند. در قفقاز جنوبی نیز مسکو حاضر به همکاری با ایران نشد. در واقع زمانی که در اردیبهشت ماه سال 72 ایران میان آذربایجان و ارمنستان میانجیگری کرد و بیانیهای هم صادر شد، روسها موضع گرفتند و کار را با مشکل مواجه ساختند. زیرا آنها اصلا مایل نبودند که ایران نقش میانجیگر را در آن منطقه داشته باشد. همچنین در آسیای میانه باوجودیکه ایران با تمام کشورها مرز دارد و میتواند نقش اثرگذاری در ایجاد صلح و ثبات در منطقه ایفا کند، اما روسها هیچ گاه چنین اجازهای به ایران ندادند.
از سوی دیگر تعاملات و همکاریهای دوجانبه تهران-مسکو نیز خالی از بحث نیست؛ به عنوان مثال ساخت نیروگاه بوشهر سالها زمان برده و بارها با بدقولی روسها در این رابطه مواجه شدیم. در خصوص تجهیزات نظامی نیز علاوه بر دیرکرد در تحویل آنها برخی اقلام را پس از فروش پشتیبانی نمیکنند. در نهایت نیز بحث فروش موشکهای دفاعی اس 300 مطرح است؛ در این رابطه نیز شاهد انتشار اخبار ضدونقیض بودیم و امروز آنها بخشی از سامانه را تحویل داده و قرار است مابقی را نیز در آینده تحویل دهند.
این موارد معیارهای سنجش روسیه هستند؛ درواقع رویکردهای سیاست خارجی ایران و روسیه بسیار متفاوت از یکدیگر است.
این در حالی است که وقتی ایران پایگاه در اختیار کشوری قرار میدهد باید این را بداند که در آینده رویکرد آن کشور چگونه خواهد بود.
همین امروز تیم روسیه و آمریکا در حال انجام هماهنگی برای عملیات علیه داعش هستند. به بیان دیگر روسیه از این حضور، به عنوان یک ابزار استفاده میکند. آنها هماینک با آمریکا در حال مذاکره هستند و این مسئله موجب خواهد شد دست برتر را در مذاکرات داشته باشند. در نتیجه اگر استفاده از پایگاه نوژه موجب معامله از سوی آنها با آمریکا شود، آن به ضرر ایران خواهد بود. در واقع ما دست روسیه را در اینباره باز گذاشتهایم و این موضوع خیلی به نفع ایران نیست. زیرا وقتی روسها امروز با آمریکا مذاکره میکنند احتمال اینکه در آینده پشت ایران را خالی کند و یا بر سر ایران معامله کند، اصلا دور از تصور نیست.
زیرا به طور کلی روسیه به دلیل تحریمهای مجموعه غرب و بویژه آمریکا و پیشرویهای ناتو در نزدیکیهای این کشور نگران است و با فعالیتهای فعلی اش در سوریه میخواهد این موارد را بالانس کند. لذا به نظر من نزدیکی روسیه به ایران تاکتیکی است و نه استراتژیک و برای تامین منافعش به تهران نزدیک شده است. نباید فراموش کنیم روسیه همان کشوری است که به تمام قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران رای مثبت داد و در موضوع تحریمها علیه ایران مشارکت داشت. لذا امروز نیز باید با توجه به این پیشینه از روسها انتظار داشته باشیم و اگر پشت ایران را خالی کرد خیلی متعجب نشویم.
مسکو در پی آن است که مشکلاتش با آمریکا را حل و فصل کند و مایل نیست در برابر غرب بایستد بلکه خواهان حل مشکلات است. با این تفاسیر ایران نباید تمام تخم مرغهایش را در سبد روسیه قرار دهد بلکه باید توازن در سیاست خارجی داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران باید در تعامل با تمام کشورها منافع ملی اش را تامین و حفظ کند. باید توجه داشته باشیم که روسیه با اسرائیل با آمریکا و با غرب ارتباط دارد و نمیخواهد کارتهایش را از دست بدهد.
بنابراین ایران نیز باید از خلا استراتژیک خارج شود و با دولتهایی که خط قرمز محسوب نمیشوند ارتباط برقرار کند.
در نهایت باید مدنظر داشت که چنین همکاریهایی مقطعی است و اگر قرار باشد که روابط ایران و روسیه راهبردی باشد این گونه همکاریها باید به دیگر حوزههای منطقهای، مسائل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و نظامی تسری پیدا کند. همچنین اگر ایران و روسیه میخواهند متحد باشند، باید آنها با ایران در قفقاز جنوبی و آسیای میانه و در مورد دریای خرز و رژیم حقوقی آنها همکاری راهبردی داشته باشند.
اکنون پرسش این است که چرا روسیه موشک اس-۳۰۰ را سالها تحویل نداد و هماینک نیز تکه تکه میدهند. روسیه برای داشتن روابط راهبردی با ایران باید در مسائل نظامی همکاریهایی با کشور ما داشته باشد و نیازهایمان را تامین کند. لذا اگر روسیه در این شرایط و در حوزههای دیگر همکاری داشته باشد، این همکاریها شکل راهبردی به خود خواهد گرفت.
البته در نهایت این نکته را نیز یادآور شوم که حضور و استقرار این بمبافکنها در ایران موجب تسریع در روند بمباران مواضع داعش خواهد شد و میتواند پیشرفتهایی در صحنه میدانی سوریه ایجاد کند.