من از تو، او، شما، آنها، من از ما عذر می خواهم
من از دست و سر و صورت و از پا عذر می خواهم
"شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل"
کمی امشب گرفتارم و فردا عذر می خواهم
"بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است"
من از بیچارگان چارراهها عذر می خواهم
"خدا را داد من بستان از او ای شحنه ی مجلس!"
و بگذر از مجازاتم فقط با «عذر می خواهم»
"اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد"
من از آن عاشقان تنها و یکجا عذر می خواهم
"من از آن حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم"
که هر روز و همیشه از زلیخا عذر می خواهم
" اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را"
من از شهر سمرقند و بخارا عذر می خواهم!
" شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش"
و من از بابت این از مکلا عذر می خواهم
"رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت"
ولی با این وجود از روی جانا عذر می خواهم
" ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند"
و من از بابت طرح معما عذر می خواهم
"نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست"
که من از جایگاه قبل، حالا عذر می خواهم
"مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم"
هم از هر سو، هم از پایین و بالا عذر می خواهم
همایون حسینیان
6060