در یکی از صفحات خانوادگی در فضای مجازی عکسی از دوست از دست رفتهام، رضا رستمیعزیز گذاشتم و خواستم که برای آمرزش او فاتحه بخوانند. جوابهایی که آمد برایم جالب بود، چرا که همگان گفته بودند چنان که مشخص است، او « از خوبان بوده است» و به همین دلیل به دعوت من پاسخ دادند و برای آن عزیز حمد و فاتحه خواندند.
جالب این بود که من در این روزها کسانی بسیار را دیدهام که شاید حضور فیزیکی آن دوست هنرمند و روزنامه نگار را از نزدیک چندان درک نکرده بودند اما در دل از رفتن او اندوهی حس میکنند. حجم پیامهای تسلیت و اندوهگزاری مردم در فضای مجازی درباره درگذشت او چنان است که گویی رضا رستمییکی از چهرههای سرشناس این روزگار بوده و هرکجا که میرفت از او امضا طلب میکرده اند، در صورتیکه همگان سرنوشت تلخ و اشک آور روزنامه نگاران در این دوران را میدانند و آن عزیز از دست رفته هم به این سرانجام تلخ گرفتار شد.
او نه چهرهای بود که هر روز در رسانههای رسمیبرایش تبلیغ شود، نه خود اهل این بود که خودش را به چشمهای دیگران نشان دهد و به دنبال عرضه توانمندیهای شگفتش باشد. بارها بسیاری از دوستانش که از استعداد شگفت و قلم روانش خبرداشتند از او خواسته بودند داستانهایش را نظم دهد و منتشر کند اما او در این یک کار هم شتابی نداشت، شاید خوش نداشت که خود را در معرض نمایش قرار دهد و تواناییهایش را عرضه کند. پس دلیل اینکه مهر او به یکباره به دلهای بسیاری نشست و دوستان قدیمیاش در غم او چنین بی تاب شده اند، چیست؟ اینکه او جوان مرده است؟ جوانمرگی روزگاری پدیدهای شگفت بود، این روزها مرگ در پیرسالی کیمیاست. اینکه گروهی با او بد کردند؟ شاید اندک افرادی در میان خیل سوکواران باشند که ماجراهای حرفهای و کاری او را بدانند. به این سؤال البته هرکس جوابی خواهد داد و پاسخ من این است که مرگ رضا رستمیثابت کرد که خوبی حتی در این روزگار بدسرشت و بدکردار، تأثیر خود را میگذارد و از میان نمیرود.
مهربانی، خوبی، ادب، متانت، سختگیری حرفه ای، تن ندادن به روابط غیرحرفهای کاری، احترام گذاشتن به مخاطب و بسیاری از منشهای نیکویی که در وجود رضا رستمیبود، در مجموع چهرهای دوست داشتنی و قابل احترام از او در نزد کسانی ساخته بود که حتی برخوردی کوتاه و کوچک با او داشتند و همین ذکرخیرهای کوچک و اندک اندک است که تصویری مثبت و عزیز از او در افکار عمومیساخته است.
من بر سر آن نیستم که از او و هرکس دیگری قدیسی بسازم و مدعی شوم که او هرچه کرد و هرچه گفت، خیر بود و درست؛ او هم انسانی بود که چون همه ما مشق زندگی میکرد و مشق همه ما خطا دارد اما سرشت او با خوبی و ادب تنیده بود و همین خوبیهاست که امروز سینه به سینه، خط به خط و کلمه به کلمه منتشر میشود و بسیاری را به این نتیجه میرساند که از «قراین مشخص است که از خوبان بوده است». زمانی میرسد که میفهمیم فاتحهای که غربیهای بی منت برایمان بخواند از ثروت دو جهان و میز و صندلی بزرگترین ریاستهای جهان ارزشمندتر است و «رضا رستمی» امروز به این ثروت بی پایان دست یافته است.