مسجدجامعی یادآور می شود: « گرایش به افکار و روش های انقلابی در بین شیعیان در دهه های اخیر موجب شده که عموماً مسئله صلح امام حسن با توجه به قیام امام حسین بازخوانی و تحلیل شود. حال آنکه این دو جریان به لحاظ زمانی دو دهه فاصله دارند و در طی این مدت شرائط اجتماعی و فکری و حتی اقتصادی جامعه مسلمان بسیار تفاوت کرده است. آنها می کوشند با اصل قرار دادن «قیام»، «قعود» امام حسن را تفسیر و حتی توجیه کنند. حال آنکه این جریان می باید در پرتو شرائط دوران پایانی امام علی (ع) دریافت شود و نه واقعه عاشورا که بیست سال بعد اتفاق افتاده است. برای روشن شدن حق و حقیقت گاهی می باید به «زمان» فرصت دهید. البته همیشه چنین نیست و غالباً لازم است اقداماتی صورت پذیرد، اما گاهی شرائط به گونه ای است که دست یازیدن به هر نوع اقدامی جهت نیل به هدف، عملاً شما را از هدف دور می کند. باید صبر کرد و بردباری داشت.
وی افزوده است: « یکی از مشکلاتی که ائمه خصوصاً از دوران امام پنجم به بعد با شیعیان عجول خود داشته اند، به همین نکته بازمی گردد. آنان می اندیشیدند که با سرعت و شتاب و احیاناً فداکاری و جانفشانی قادر خواهند بود به اهداف خود نائل آیند و فراموش کرده بودند که چنین اقداماتی حتی ممکن است آنها را به نتایجی کاملاً متفاوت و بلکه متضاد برساند. امام حسن (ع) به «زمان» فرصت داد. فرصت داد تا معاویه مکنونات قلبی اش را ظاهر کند و صریحاً به کوفیان بگوید که برای اقامه نماز و شعائر دینی دیگر با آنان نجنگیده است. جنگیده تا بر آنان حکومت کند و به هیچ یک از بنود توافق نامه صلح هم، ملتزم نخواهد بود.»
وی می افزاید: « این نخستین مرحله بود. او در مراحل بعدی مکنوناتش را بیشتر نشان داد و بالاخره پایه گذار وراثتی در امر قدرت و سیاست شد که به حکومت جائرانه بنی امیه انجامید که همگان و از جمله مخالفان اهل بیت را هم به جان آورد. البته سیاست «به زمان فرصت دادن» را نتایجی بیش از این است. موضوعی که از جانب شیعیان دوران ما هم بعضاً مورد غفلت قرار می گیرد. آنها همچون اصحاب امام حسن (ع) تصور می کنند با صرف فداکاری و نادیده گرفتن مقتضیات دیگر می توانند به اهداف خود نائل آیند. مساله این نیست که "مبازه و مقابله" به هر قیمتی انجام شود. این نوعی تلقی "خارجی گونه" است. می باید مسائل را در مجموع لحاظ کرد و سنجید. و در این میان مسأله به زمان فرصت دادن نیز از یاد نرود. گاهی اوقات زمان بهترین عامل "حل" و بلکه "منحل" شدن مشکلات است، در صورتی که مقدمات به خوبی و درستی فراهم آید. »
دکتر محمد مسجد جامعی نوشت: در میان اصحاب برجسته امام کسانی که صلح با معاویه را برنمی تافتند و احیاناً سخنانی به دور از شأن امام بر زبان می راندند. امام با بردباری به سخنانشان گوش فرا می داد و دلائل خویش را برمی شمرد. و این سنت امامان معصوم بود. چنانکه گفتیم امام علی (ع) هم چنین بود و می کوشید معترضان را با استدلال عقلی و شرعی مجاب کنند. امام حسین (ع) هم در برابر عموم کسانی که چرایی رفتنش به عراق را سؤال می کردند، با همین شیوه رفتار می کرد. انگیزه های مختلفی موجبات اعتراض اصحاب امام حسن (ع) را فراهم می آورد. اما احتمالاً مهمترین انگیزه عدم تمایل عمیق شخصیت های برجسته خزرجی و یمنی به پذیرش امارت و سروری بنی امیه و معاویه به دلیل گرایش های قبیله ای بود. معترضان عموماً خزرجی و یا از قبائل بزرگ یمن بودند که به عراق کوچیده بودند و تسلط شامیان را برنمی تابیدند.
متن کامل این مقاله تحلیلی را اینجا بخوانید.
/6262