عدهاى مشكلات اقتصادى كشور را ناشى از دخالت بىرویه سیاست میدانند و عدهای آن را معلول سیطره موسسات و شركتهاى دولتى و استقرار انحصار دولتى و حاشیهنشینى بخش خصوصى و عدهای دیگر هم معتقدند كه دین نباید خود را درگیر اقتصاد كند تا اقتصاد بتواند آزادانه فرمولهاى خودش را پیدا كند. عدهای دیگر نظام جهانى را عاملى مهم در این پدیده میدانند و گروهى دیگر توسعهنیافتگى اقتصاد ایران را به تاریخ ایران پیوند میزنند. ولى در این میان، حداقل اقتصاددانان، یك مساله را ثابت فرض میكنند و آن این است كه یك اقتصادى خارج از ذهن ما هست كه باید روى آن تحقیق و بررسى كنیم و سیاستهاى متناسب با شرایط را به سیاستگذاران پیشنهاد كنیم و چون از طرف افراد مختلف سیاستهاى متفاوتى پیشنهاد میشود، بازار بحث و گفتوگو و در بسیارى موارد بازار مجادله و نفى یكدیگر باز میشود و دو طرف چنان با اعتماد به نفس یكدیگر را نفى میكنند كه آدم غیرمتخصص تردید نمیكند كه هر دو راست میگویند.
نكته بسیار مهمى كه وجود دارد و جامعه اقتصادى كشور به آن بىتفاوت است، این است كه یك اقتصاد ابژكتیو (به این معنى كه كاملا خارج از ذهن ما هست) اساسا وجود ندارد. بخشى از اقتصاد شامل شرایط اقتصادى است؛ مثل نرخ تورم، بیكارى، میزان كسرى تراز پرداختها و غیره كه هر یك با یك تعریف استاندارد و از قبل تعیین شده تعریف شده است و در مورد آن اجماع نسبى وجود دارد. اینها شرایط اقتصادى هستند. یعنى بخش آبژكتیو اقتصاد است. و چون آبژكتیو است، همه روى آن تفاهم دارند. مثلا همه قبول دارند كه نرخ بیكارى بین فارغالتحصیلان دانشگاهى نسبت به معیارهاى جهانى بالا است. ولى این شرایط تنها محتواى نظریات اقتصادى است. اینها براى اقتصاددان وجود دارد و حالا نوع نگاهى كه اقتصاددان به این شرایط دارد، كاملا سابژكتیو و از یك اقتصاددان به اقتصاددان دیگر متفاوت است.
اینكه چرا این شرایط به اینگونه است و مثلا چرا نرخ بیكارى میان فارغالتحصیلان بالا است، موضوع اصلى این نگاه است. اینكه با این شرایط چه باید كرد و چگونه باید این شرایط را درست كرد بخش دیگر نگاه سابژكتیو به علم اقتصاد است. اینكه اساسا كدام مشكل محورى است و از نظر سیاستگذارى باید به آن پرداخت بخش دیگرى از این نگاه سابژكتیو است. مثلا یك اقتصاددان توجه ویژهای به نرخ رشد و شتاب آن دارد و دیگرى به توزیع نابرابر درآمدها توجه دارد. دیگرى بحث ساختارى میكند و چهارمى روى نهادها متمركز میشود. این بحثها خیلى تكنیكى نیستند. این بحثها به طور غالب سابژكتیو هستند كه این سابژكتیو بودن بحث، كه بخش دوم و مهم نظریات اقتصادى به حساب میآید، معلول شرایطى است كه اقتصاددان در آن شرایط قرار میگیرد. مثلا برخى از سیاستها از منافع مادى یك گروه ناشى میشود و برخى دیگر به چسبندگى نظریات اقتصادى به گروههاى سیاسى ناشى میشود و بعضى دیگر از نظریات به شخصیت نظریهپرداز قفل میشود. دو مورد اول حداقل بین اقتصاددانان پخته جارى نیست، ولى قفل بودن نظریات اقتصادى به شخصیت چیزى است كه فرار از آن، نه محال، ولى بسیار بسیار سخت است.
این همان چیزى است كههایدگر تحت عنوان پرتاپ شدگى مطرح میكند. اگر این مفهوم عمیق و آنتولوژیكال را ازهایدگر قرض بگیریم، هر یك از ما در جایى از دنیا پرت شدهایم. در جایى كه نوع خاصى از تفسیر جهان به ما داده شده است، در نوع خاصى از فقر یا رفاه اقتصادى بزرگ شده ایم، با یك زبان و در نتیجه با یك پارادایم زبانى بزرك شدهایم، با یك سرى انگیزشهاى از قبل تعریف شده رشد كردهایم و خلاصهتر بگویم به طور خاصى دنیا را تعریف و معنى میكنیم و در دوران نوجوانى هم با تكرار این مولفههاى شخصیتى آنها را در خود تثبیت كردهایم. این «پرتاپشدگى» به دلایلى كه فرصت بحث آن اینجا نیست یكتا unique است و حداقل در یكسرى مسایل عمومى بین گروهى مشترك است. این مجموعه استخوانبندى بخش سابژكتیو نظریات اقتصادى است و تعدد این نگاهها به اقتصاد یك مساله طبیعى و اجتنابناپذیر است.
اتفاقا نگاههاى متفاوت به اقتصاد، نگاه كردن به اقتصاد از زاویهای متفاوت است و اینكه ما درصدد محكومیت نظریات مخالف هستیم، در واقع نوعى آب درهاون كوبیدن و محروم كردن جامعه از نگاههاى متفاوت است. این پدیده را دكتر زوهر، استاد دانشگاه اكسفورد جشن تنوع celebration of diversity نام میگذارد و آن را نه یك مانع بلكه یك سرمایه میداند. هم براى یك سازمان و هم براى یك كشور. بنابراین یكى دیگر از موانع جدى اقتصاد ایران تاكید بر یك نظریه و رد نظریات دیگر است و این مانع موقعى جدى میشود كه نظریه از حالت سیال و مرتبط با واقعیات به انتزاع تئوریك خلاصه میشود و اقتصاد دان از اول عمر علمى خود تا پایان از آن دفاع میذكند. همین پیش فرض كردن نظریات اقتصادى و قفل كردن آن به نوع «پرتاپ شدگى» نتیجهای جز تحمیل انتزاعات تئوریك بر واقعیات اقتصادى نیست. آنوقت خود اقتصاددان به مانع جدى اقتصاد كشور تبدیل میشود.
توضیح: هر كجا از نظریات اقتصادى و نگاههاى اقتصادى صحبت كردم، منظورم آنهایى است كه به درجه پختگى رسیده باشند و حداقل به طور محدود در تجربه هم رفته باشد (اینجا یا هر كجاى دیگر)، بنابراین مجموعه نظریات اساسا تجربى و غیرتخصصى كه به وفور در جامعه اقتصادى كشور توسط غیرمتخصصین تولید میشود، موضوع بحث من نیست.
*اقتصاددان و رییس موسسه مطالعات اقتصاد بامداد
35225