جیمز آکرود تنها مجسمهسازی است که اجازه استفاده از مواد رادیواکتیو را در ساخت مجسمههایش دریافت کرده و میخواهد مجسمهای خلق کند که یادبود اولین نیروگاه تولیدکننده پلوتونیوم برای سلاحهای هستهای ایالات متحده است. او که تحصیلکرده فیزیک هستهای است، در گفتگویی با نشریه نیچر از دلایلش برای نشانهگذاری سایتهای هستهای آلوده برای هشدار به نسلهای آینده و دیدگاهش در مورد عصر فناوریهای هستهای میگوید.
چرا فکر میکنید سایتهای هستهای باید به شکل مشخصی علامتگذاری شوند ؟
بسیاری از این سایتهای هستهای، مثلا زمینهای اطراف نیروگاه هستهای از کار افتاده هنفورد در ایالت واشینگتن، آنقدر آلوده است که گمان نمیکنم اصلا زمانی برسد که کاملا امن و پاک بشود. در آینده دور، خیلی دور، ما به چیزی ماندگارتر از زبان و آگاهیهای جامعه نیاز داریم تا نسلهای بعد را از کشت و کار در این زمینها باز دارد. من برای ساخت یک اثر هنری که ترکیبی از زیباشناختی و مفهوم باشد، بسیار مشتاقم. این مجسمه میتواند هم به عنوان یک هشدار و هم به عنوان یک قطعه یادبود برای ظهور عصر فرایندهای هستهای باشد. من هفت سال از عمرم را در این سایتها زندگی کردم، اما هیچ وقت واقعا به آن عادت نکردهام. هنرمند بودن من باعث میشد در جمع بزرگ مهندسان و اجتماعات علمی حکم یک بیگانه را داشته باشم. البته در حال حاضر ساکن سیاتل هستم.
چرا در حالیکه یک هنرمند مقیم انگلستان بودید، امکان استفاده از رآکتورها از شما گرفته شد ؟
در خلال سالهای 1998- 99 / 1377-78 که ساکن کالج سلطنتی لندن بودم، قصد داشتم از رآکتورهای این مرکز برای تبدیل تکنتیوم به روتنیوم استفاده کنم. با این وجود، مادامیکه من آنجا بودم، دو حادثه در تأسیسات هستهای جهان اتفاق افتاد. یکی از اعضای ارشد گروه به من گفت که به هیچ وجه حق استفاده از تأسیسات را ندارم. او گفت: «ما نمیخواهیم چیزی علنی شود و ساکنان لندن بفهمند که ما یک نیروگاه هستهای در این شهر داریم که دارد کار میکند». من هم از این قضیه کنار کشیدم و تعدادی مجسمه فلزی درست کردم که روی زرورقهای ضخیم آنها نوشته شده بود: لطفا دست نزنید.
درباره سیاستهای هستهای چه فکر میکنید؟
هیچ دلیلی وجود ندارد که من موافق یا مخالف فرایندهای هستهای باشم. ما در عصر فرایندهای هستهای زندگی میکنیم و اینکه از این فرایندها چه استفادهای کنیم، کاملا به ما بستگی دارد. در فیزیک هستهای جایی برای اشتباه وجود ندارد و ما ناچاریم برای تأمین انرژی در آینده نزدیک بیش از پیش به این صنعت روی آوریم. اما تعداد کسانی که در این صنعت تصمیمگیرنده هستند، بیش از حد محدود است. مجسمهسازی که یک هنر فناورانه است، باید برای دسترسی به فناوریای که منحصر به زمان خودش است، آزاد باشد.
تمرکز من روی وسیلهای مسقر در استودیوی کارم است که اورانیوم را به پلوتونیوم تبدیل میکند. این سمبل آن فرایند هستهای است که پلوتونیوم را برای اولین آزمایش سلاحهای هستهای درخلال جنگ جهانی دوم تولید کرد. تبدیل هستهای که به تعبیر من، یعنی تبدیل تعداد متغیری پروتون به هر ذره اتمی دیگر، جزئی اجتنابناپذیر از این مجسمه است؛ به عبارت دیگر تبدیل یک ماده به ماده دیگر قسمتی بدیهی از کار است. در این وسیله من از عنصر رادیواکیتو امریکیوم که یکی از منابع تولید پرتوهای رادیواکتیو است، استفاده کردهام و آنرا در تماس با زمردی کوچک که ذرات را به نوترون تبدیل میکند، گذاشتهام. از یک صفحه مومی به ضخامت شش سانتیمتر نیز به عنوان تعدیلکننده هیدروژن کمک گرفتهام تا به وسیله آن، شانس تبدیل هستهای را بالاتر ببرم. نوترونهایی که از فیلتر مومی خارج میشوند، به محیطی از لعاب شیشهای قرمز وارد می شوند که حاوی تری اورانیوم اکتوکساید است، همان مادهای که در دهه 1940/ 1320 به کار میرفته است. بدین ترتیب، بخشی از اورانیوم موجود در این لعاب شیشهای به پلوتونیوم تبدیل خواهد شد.
آیا صنعت هستهای از کار شما خوب استقبال کرده است؟
باید اعتراف کنم که از برخورد سرد این صنعت و عدم حمایت هم مأیوس و هم متعجب شدم. بعضی از ایدههای من مانند یافتن راهی برای تبدیل عنصر تکنتیوم43 به روتنیوم44، کاملا واضح و دستیافتنی بود، اما اصلا نمیفهمم چرا مدیران این صنعت از من برای بهکارگیری آنها دعوت نکردند. جامعه مهندسان و دانشمندان چندان اعتقادی به استفاده از فرایندهای هستهای در هنر ندارند و آنرا به نوعی بیهوده میدانند، اما واقعیت این است که این احساس، مرا مصممتر میکند.
شما در مجسمههایتان از مواد رادیواکیتو استفاده میکنید، آیا آنها خطری برای سلامتی افراد ایجاد نمیکنند ؟
میپرسید من فکر میکنم آنها بیخطرند ؟ بله! من اینطور فکر میکنم. اما اینکه از لحاظ قانونی هم امن باشند را چندان مطمئن نیستم. اجازه کار من شامل قطعاتی که در حال حاضر مشغول کار روی آن هستم، نمیشود. مجسمه نهایی شامل اورانیوم و پلوتونیم است که بالتبع، اندکی رادیواکتیو خواهد بود. زمانی که مشغول بیرون آوردن لعاب اورانیوم از پوشش سفالی آن بودم، چندان به مسمومیت تنفسی اهمیت ندادم. تصور میکنم این کار، شانس ابتلای من را به سرطان ریه افزایش داده است. اما با این سن و سال دیگر اهمیتی نمیدهم. مجسمهسازی هم حرفه بیخطری نیست.
نشریه نیچر، شماره 7238- ترجمه: محبوبه عمیدی