آیتالله هاشمیرفسنجانی از ابتدای نهضت انقلاب در کنار امام (ره) حضور داشتند. ایشان همیشه نگاه فراگیر به تمام جناحها و گروهها داشت، خودش را فقط در چارچوب یک حزب یا یک سازمان محدود و محصور نمیکرد و با گروهها تا زمانی که از مواضع اصلی خود منحرف نمیشدند مراوده داشت.
ایشان با صبوری و میانه روی برای تداوم انقلاب با سلایق و تفکرات مختلف در تعامل بود. هاشمی و شهید بهشتی که از موسسان حزب جمهوری بودند همه تلاششان این بود که این حزب فراگیر شود. اعتقاد هاشمی این بود که باید از تمام نیروهای انقلابی در نظام استفاده شود کما اینکه در هر منصبی بود بدون تعصب و با توجه به قابلیت و کارآمدی هر شخص به او مسئولیت محول میکرد.
آیتالله یک شخصیت فراجناحی بود، تفکرش این بود که همه احزاب و جناح ها اعضای فوق العاده دلسوز و لایقی دارند و تنها مسئلهای که باعث تفرقه میشود اختلاف سلیقه است. انقدر این اختلافات را بزرگ میکنند و که حل این مسائل غیرممکن به نظر میرسد.
هاشمی هر دو جناح مقابل هم را می دید چون میدانست آنها فراتر از همه این مسائل دغدغهی نظام و انقلاب را دارند، لذا همیشه تلاش داشت که دیوارهای بیاعتمادی بین گروه ها و جناح ها را به حداقل برساند.
قطعا یکی از دغدغههای دائم هاشمی همین بی اعتمادی و تندروی احزاب و جناحها بود. گروههای فعال در کشور به جای اینکه مسائلشان را به اختلاف سلیقه که یک امر طبیعی است تقلیل دهند آنرا تبدیل به اختلافات اعتقادی و عقیدتی عمیق میکنند. و این اختلافات گاها انقدر شدید میشود که نیروها خودشان از خدمت به نظام و مردم محروم میکنند.
من شاهد رنج بردن هاشمی ازین مسئله بودم و می دیدم به کرار سفارش می کردند ظرفیت خود را بالا ببرید. و مسائل حاشیهای را به حداقل برسانید تا بتوانید به مسئله اصلی که خدمت به مردم است بپردازید. کشور ما در شرایط جغرافیایی حساسی وجود دارد و دشمنان بسیاری منتظرند تا به ناآرامی های داخلی دامن بزنند، بنابراین باید از همه ظرفیتها استفاده کنیم، نباید با اتهامات واهی مسئولان را از صحنه خارج کنیم.
ایشان معتقد بود جا به جایی مسندها و مسئولیتها، سلایق را تغییر میدهد. برای مثال کسی که تا دیروز رادیکال بود اما امروز محافظه کار شده و میخواهند وضع موجود را حفظ کند و بالعکس. باید از فرزندان این مرزو بوم استفاده شود و این چراغیست برای کسانی که اعتقاد داشتند مشی هاشمی منطقی و درست است.
پرچم اعتدال که در درونش اصلاح طلبی هم وجود دارد. معتدلین دو جناح اصلی در کشور این را به درستی درک کرده بودند به همین خاطر خیلی با هاشمی نردیک بودند. اما تندروهای دو جناح هرگز با او کنار نیامدند و همیشه نسبت به ایشان و تفکرشان زاوبه داشتند و فارغ از نگاه نقادانه که امری طبیعی است به سمت تخریب پیش میرفتند.
همانطور که زندگی پربرکت ایشان همیشه پیام اعتدال را به همراه داشت مرگ آیت الله هاشمی نیز پیام هایی داشت، دوطرف امدند و زیر تابوتش را گرفتند و در مراسم ها شرکت کردند و فهمیدند که عظمت و بزرگی هاشمی انقدر زیاد است که منتقدان و آنهایی تخریبش میکردند هم نمی توانند منکر این حقیقت شوند.
البته ممکن است اگر جانشین درستی برای آقای هاشمی در نظر نگیریم این نگرشها و اختلافات بازهم در اشکال جدید ظهور کند. من امیدوارم نظام جمهوری اسلامی از تمام فرزندان و ظرفیت های خود استفاده کند و کسی را به بهانه های واهی از خدمت به جامعه محروم نکند.
اصلاح طلبی و اعتدال دو جریان خیلی ریشه دار و عمیق هستند. تجلی اعتدال که روش آیت الله هاشمی بود در دولت یازدهم به وضوح قابل مشاهده است. این دو جریان می دانند اختلاف زهر کشنده برای دوطرف است ما در حیات آقای هاشمی هم تنشی نداشتیم که ایشان بخواهد فیصله دهد امید است در آینده هم این روند به همان صورت طی شود.
*عضو حزب اعتماد ملی و نماینده مجلس دهم شورای اسلامی