به یقین گفتوگوی فرهنگی میتواند یکی از کارسازترین و مؤثرترین راهکارهای ایجاد منطقهگرایی آسیایی برپایه وجود تاریخ، فرهنگ و تمدن و سرنوشت مشترک به شمار آید.
اگر فرهنگ را نوعی شعور و خرد مشترک بدانیم، این خرد مشترک صرفاً بر پایه مشارکت جمعی و تعامل ایجاد میشود. تجربه تاریخی نیز این نکته را به ما یادآوری میکند که ظهور، رشد و بالندگی فرهنگها و تمدنها در طول تاریخ نیز، جز با مشارکت، مبادله و داد و ستد آزادانه و دوستانه فکری و فرهنگی تحقق نیافته و پدیده خردهفرهنگها و همچنین تنوع و چندفرهنگی موجود در آسیا نیز بر اساس شناسایی و احترام دیگران و پذیرش تفاوتها و بردباری در برابر تفاوتهای فرهنگی یکدیگر استوار شده است.
گفتوگوی فرهنگی که با پذیرش اعتبار دیگر فرهنگها و دعوت به همگرایی و تقارب و پذیرش تنوع شکل گرفته است، به جستجوی راه حل مناسبی در برابر این پرسش میپردازد که چگونه میتوان تنوع و وحدت فرهنگی را توأمان داشت و از تنوع فرهنگی به وحدت رسید؟ این مهم در دنیای پرالتهاب کنونی از آن رو حائز اهمیت است که دریابیم منشأ بسیاری از خشونتها و منازعات در روابط بینالملل برخاسته از سوءتفاهمات و قوممداریهای خودحقپندارانه فرهنگی و همچنین عدم آگاهی و درک و شناخت فرهنگها و جوامع از یکدیگر است.
به جهت تأثیر فرهنگ بر سیاست، اقتصاد و حتی نگرشهای مذهبی و ساختارهای اجتماعی، گفتوگوهای فرهنگی نخبگان و اندیشمندان در پیریزی صلح و ایجاد درک متقابل و تفاهم بینالمللی، بیش از هر زمان دیگر تأثیرگذار و ضروری به نظر میرسد.
برای نشان دادن درجه دوستی و همگرایی میان شبه قاره و ایران چه شاهد و گواهی بهتر و روشنتر از اینکه؛ میرات مشترک فرهنگی و تاریخی این دو حوزه بزرگ تمدنی بر محور تعامل، داد و ستد فکری، احترام متقابل و همچنین خرد و مشارکت جمعی پیریزی شده و در شکلگیری و بالندگی این میراث عظیم و ماندگار تاریخی و تمدنی، بیش از همه، عنصر فرهنگ و نخبگان فرهنگی سهم و نقش مؤثر و ماندگاری به عهده داشتهاند.
اسلام، هندوئیسم و بودیسم، از لحاظ ساختاری در دو جهت متفاوت قرار دارند؛ ولی محل تلاقی آنها در شبه قاره بوده است. این تلاقی بیش از آن که در یک نزاع و مواجهه رخ داده باشد، از مسیر گفتوگو و تعامل سازنده شکل گرفته است. نکته حائز اهمیت دیگر سهم مشترک ایرانیان و هندیها در تقویت بعد عرفانی و تصوف اسلامی و همچنین نقش شبه قاره در گسترش اسلام و عرفانی که عموماً رنگ و بوی ایرانی داشت، در سایر سرزمینها از جمله آسیای جنوب شرقی است.
برخی از محققان آسیای غربی بر این باورند که آنچه زمینه گفتوگوی بین عارفان اسلامی را با بودیسم و هندوئیسم موجود در این منطقه و در شرق آسیا فراهم آورد، مفهوم مشترک انسان کامل بود. بسیاری از عرفای اسلامی از جمله ابن عربی، حلاج و الجیلی، از واژه انسان کامل بهره بردهاند. عرفای مسلمان در سیر تبلیغ در میان بوداییان و هندوها و معرفی اسلام در آسیای جنوب شرقی، با مذهبی مواجه شدند که تلفیقی از مذهب شیوا و بودیسم بود. در نتیجه برای درک مفهوم انسان کامل همراه با مفهومی که بودائیان از بودی ستوه و هندوها از مفهوم شیوا داشتند، این مفهوم را ارائه میدادند و این موضوع موجب گفتوگو بین اسلام و بودیسم با هدف اشاعه محبت و بردباری بین پیروان دو آیین در آسیای جنوب شرقی شد.
مکتب عرفانی ایران که میبایست از آن به عنوان حلقه وصل شبه قاره و ایران یاد کرد، دارای ویژگیها و شاخصههایی است که مهمترین آن، استفاده از زبان فارسی در بیان احوالات و عقاید، به جای زبان عربی و دیگر زبانهاست. عارفان ایرانی و حتی مبلغین مذهبی نیز در شهرهای مختلف خراسان از قرن دوم هجری، از زبان فارسی استفاده میکردند و از قراین و شواهد چنین برمیآید که صوفیان برجسته دوره اول شکلگیری این مکتب، به فارسی سخن میگفتند و بنا به استناد تاریخنویسان، برخی از آنان اصلاً عربی نمیدانستند. عربی به طور عمده زبان نوشتاری موضوعات دینی چه در سرزمینهای عربی و چه سرزمینهای فارسیزبان بود.
وحدت، فارغ از مرزهای جغرافیایی، مذهبی و قومی، پیام اصلی این مکتب بود. پیامی که امروزه در جهانی که دچار کشمکش و منازعات بسیاری است، همچون گذشته کارساز و حائز اهمیت است. به نظر میرسد استفاده از ظرفیت عرفان به ویژه در کشوری همانند هند که از تنوع گسترده قومی، مذهبی و جغرافیایی برخوردار است، بسیار آموزنده خواهد بود.
شاخصه مذاهب و جوامع مذهبی در طی حوادث و ارزشها شکل میگیرد. در غرب و شرق آسیا ارزشهای اخلاقی همانند بردباری و مفهوم انسان کامل که هم در هندوئیسم و بودیسم، و هم در عرفان اسلامی از جایگاه مهمی برخوردار است، تأثیر حائز اهمیتی در وحدت، سازگاری و همزیستی مسالمتآمیز پیروان این مذاهب و همچنین اقبال آزادانه و مشتاقانه مردم این سرزمینها نسبت به اسلام و ارزشهای اخلاقی و معنوی آن داشته است.
امروزه نیز میتوان از ظرفیت بالای عرفان برای پیشبرد گفتوگوهای فرهنگی و دینی بین اسلام، بودیسم و هندوئیسم و مسیحیت بهره جست؛ چرا که ویژگیهای نهفته در عرفان همانند درست دیدن و حُسن ظن داشتن و قضاوت کردن بر پایه خوشبینی و حُسن ظن، امروزه نیز میتواند راهکار مناسبی برای گسترش تفاهم و صلح جهانی باشد.
داشتن یک رابطه فرهنگی پایدار، فعال، رو به گسترش و سازنده با کشورهای شبه قاره جزو اولویتهای جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود. بر این باوریم که چنین رابطهای میتواند نقش مؤثر و سازندهای در ثبات منطقه و همچنین شکوفایی و گسترش ارتباطات و همکاریها در سایر بخشها داشته باشد.