نشست معرفی کتاب «کتاب زندیق» به قلم مصطفی جمشیدی برگزار شد و این نویسنده از نادیده گرفتن مسایل کشور توسط روشنفکران انتقاد کرد و درباره شیوه نگارش این کتاب توضیح داد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نشست رونمایی و معرفی کتاب «کتاب زندیق» نوشته مصطفی جمشیدی باحضور محمدرضا شرفی‌خبوشان نویسنده و شاعر و حمید موسائیان مستندساز عصر روز دوشنبه 25 بهمن در کتابفروشی انتشارات علمی و فرهنگی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم مصطفی جمشیدی از حضور خبوشان، موسائیان و اهالی فرهنگ و ادب که در جلسه حضور داشتند تشکر کرد.

سپس محمدرضا شرفی خبوشان درباره این کتاب و نحوه به کارگیری کلمات در آن گفت: «کلمات ارتباط انسانی را خیلی خوب ایجاد می‌کنند و این کلمات بودند که این کتاب را به وجود آوردند، «کتاب زندیق» کلمات را به رقص درآورده است. اگر داستان‌پرداز جنس کلمات را نشناسد هیچ وقت نمی‌تواند با اطرافیان و مخاطبانش ارتباط برقرار کند. آقای جمشیدی آثار بسیار زیادی دارند و همه این آثار بارها در جشنواره‌های مختلف نامزد دریافت جایزه بوده‎اند، این مسئله نشان می‌دهد که ما با نویسنده‌ای روبه‌رو هستیم که جنس معنی و کلمات را می‌شناسد و این باعث شده تا آثارش توجه منتقدین و کارشناسان را جلب کند.»

این نویسنده ادامه داد: «دنیای رمان در ایران بسیار شکل زده است و متاسفانه نویسندگان اسیر شکل و فرم شده‎اند. البته فرم در ظاهر برایشان مهم است ولی بیشتر درگیر بازی‌های فرمی هستند. یکی از دلایلی که خواننده ایرانی با کتاب‌ها ارتباط برقرار نمی‌کند همین مسئله است، چون در پشت آن اشکال هیچ معنا و محتوایی نیست. اما در این کتاب شکل قابل توجه است اما محتوا و متن را درگیر خود نمی‌کند، شکلی که آقای جمشیدی در این رمان به کار گرفته است بیانگر محتوا و زیستن است. زیستن یعنی ارتباطی که من با اطرافیانم در طول روز برقرار می‌کنم، در این کتاب روایات شکل آدم‌هاست و آقای جمشیدی شکل خود را از حیات و سرشت ایران اصیل گرفته است.»

خبوشان درخصوص متن روایی این کتاب و نقل‎هایی که می‌کند، بیان کرد: «نویسنده به گرفتن فضا و نحوه شکل از روایت می‌پردازد و به ما یادآوری می‌کند که چرا تاریخ خودمان را به یاد نمی‌آوریم و از آن نمی‌گوییم. این کتاب یک رمان ایرانی است که پشت سرهم نقل می‌کند و به فکر بازی کردن نیست دقیقا همانند ادبیات کهن ایران. با خرده روایت‌های آن می‌شود زندگی کرد و پس از پایان کتاب همه نقل‌ها را در زندگی روزمره خود می‌بینیم. آقای جمشیدی روی مسئله نقل تاکید کرده و آن را برجسته کرده است.»

بی‌اعتنایی به تاریخ معاصر ایران

در ادامه نشست، جمشیدی در مورد کتاب توضیح داد: «این کتاب رنج‌نامه‌ای است راجع به پدر که نقل کننده آن یک مادر است، در زندگی هر نویسنده‌ای یک یا دو نفر هستند که نقش عمده‌ای داشته باشند و در زندگی من هم مادر این نقش را دارد. خیلی از نویسندگان ما برای بیان قصه راه دور می‌روند، در حالیکه نیازی نیست ما در تاریخ کشورمان بیشمار حادثه و رویداد داریم که تا به حال به آن‌ها نپرداخته‌ایم و سعی در معرفی‌شان به دیگر فرهنگ‌ها نکرده‌ایم. در زمان جنگ جهانی دوم که همان زمان موردنظر در کتاب است قحطی و گرسنگی در ایران به زور متفقین ایجاد می‌شود و بیش از نیمی از جمعیت ما هلاک می‌شوند، اما هیچ‌کس تا به امروز به این موضوع نپرداخته است. درحالی‌که اگر برای یکی از کشورهای اروپایی این حادثه اتفاق می‌افتاد آن را در گوش همه جهان می‌کردند و یک هژمونی عظیم از آن برای خود راه می‌انداختند.»

او ادامه داد: «این رمان برای عکس العمل نشان دادن به رویدادی است که خیلی کم به آن پرداخته شده است، برای من سوال است که چرا این همه فضای جدیدی که در تاریخ کشور ما وجود دارد برای نویسندگان و روشنفکران ما گنگ و نامفهوم است و به آن نمی‌پردازند.»

ترس از به هم خوردن مناسبات ایران و روسیه

در ادامه، حمید موسائیان درباره جمشیدی گفت: «من بیش از 20 سال است که با آقای جمشیدی رفاقت دارم و هرگاه او را دیدم درحال نوشتن بوده است، نکته دیگری که وجود دارد این است که آقای جمشیدی به روشنفکران اشاره کردند، باید بگویم که متاسفانه این قشر جامعه در هر حکومتی متهم شده‌اند و این مسئله باعث شده تا دیگر انگیزه‌ای نداشته باشند.»

این کارگردان درباره فیلم «سرزمین گمشده» که به موضوع کتاب اختصاص دارد، بیان کرد: «فیلم من بسیار می‌توانست به جوانان درک و فهم بدهد و آن‌ها را هوشیار کند اما متاسفانه یکسری کج فهمی‌های فرهنگی باعث شد تا فیلم دیده نشود، آقای خسرو سینایی فیلم را دید و از آن استقبال کرد و قرار شد در تلویزیون نمایش داده شود اما یکی از مسئولان آن زمان مخالفت کرد و نشد. درصورتی که فیلم من اولین اثری بود که پس از 80 سال به این حادثه تاریخی پرداخته بود. من همچنین فیلمنامه بلند این اثر را هم نوشتم که با فیلم «استرداد» تداخل پیدا کرد و نتوانستم آن را بسازم و بار دیگر قرار شد در تلویزیون ساخته شود که تصویب هم شد اما سیاست‌ها تغییر کرد و تصمیم گرفته شد برای برهم نخوردن مناسبات دو کشور هیچ کاری با موضوع کشور روسیه انجام نشود. البته من امیدوارم که این فیلم یک روز نمایش داده شود.»

داستان سلوک عشق و ایمان

در ادامه، جمشیدی در مورد دو حادثه تاریخی که نابودی جمعیتی بزرگی در ایران به همراه داشت، گفت: «دو رویداد در ایران وجود داشت، اول سال 1917 است که فیلم «یتیم خانه ایران» هم به آن پرداخته است و دوم هم پس از جنگ جهانی دوم است که از حادثه اول بسیار دردناک‌تر است، من گلایه‌ای از کسی ندارم اما دیده نشدن کارهایی مانند کار آقای موسائیان مسئله مهمی است.»

این نویسنده درباره محتوای داستان توضیح داد: «داستان من و شخصیت شریعت حکایت هویت است و داستان سلوک عشق و ایمان. این ایمان تنها درحد ایمان آوردن زبانی نیست بلکه تمرین و سختی کشیدن می‌خواهد تا به درجات عالی رسید.»

جمشیدی افزود: «در فصل‌های میانی کتاب با فولکلورهایی آشنا می‌شوید که مادرم نقل کرده است. کلمه زندیق هم در اسم کتاب به معنای رایج خود در جامعه نیست بلکه به معنای سلوک است و شخصیت شریعت نیمچه طلبه‌ای است که می‌خواهد به هویت ایمان برسد و این زندیق متفاوت از چپ‌هایی است که در تاریخ بوده‌اند.»

نویسنده نباید در ویترین باشد

در بخش دیگر نشست، خبوشان درخصوص رویکرد روشنفکران گفت: «چیزی که روشنفکر از آن دور شده است مطالعه تاریخ است، روشنفکر ما چقدر به عنوان یک محقق مطالعه و پژوهش می‌کند؟ درحالیکه در غرب نویسنده 90 درصد محقق است. این رمان‌های جدید چقدر ریشه در تاریخ ایران دارند. ما در این کتاب این نکته را می‌بینیم که در پشت هر نقل و داستانی یک رویداد تاریخی نهفته است، نویسنده نباید در ویترین باشد و دیده شود، بلکه باید مدام درحال خواندن و تحقیق است. ما از این دست نویسندگان مانند آقای جمشیدی خیلی کم داریم.»

او درباره ویژگی‌هایی که این رمان را متمایز می‌کند، بیان کرد: «وقتی نویسنده آگاه باشد، محصولی که ارائه می‌دهد هم آگاهانه خواهد بود. این رمان را نمی‌شود به یک محدوده تاریخی منحصر کرد، زیرا گستره تاریخی آن خیلی وسیع است. آدم‌ها در این کتاب درحال حرکت هستند و علاوه بر هویت که گفته شد غربت هم دراین اثر و در شخصیت اصلی وجود دارد.»

خبوشان درهمین راستا ادامه داد: «در کار آقای جمشیدی رمان جهان بسته‌ای نیست و می‌خواهد نقش زندگی بازی کند و همانند آن ادامه داشته باشد. رمان هم قرار است گسترش یابد. در این رمان قضاوت وجود ندارد زیرا نقطه پایانی است و جلوی ادامه دادن را می‌گیرد. این کتاب پایانی ندارد و می‌خواهد بگوید که ماجرا ادامه دارد.»

خطرات رئالیسم در ادبیات

جمشیدی در بخش پایانی نشست گفت: «من هرچه فکر می‌کنم در زندگی کار مهمی انجام نداده‌ام، آخرش این است که یک بار از دست نیروهای ارتش پهلوی به صورت معجزه آسایی فرار کردم، اما در نوشتن سعی کرده‌ام کم‌فروشی نکنم. متاسفانه نویسندگان امروز محتوا را در خدمت فرم قرار می‌دهند و مضامین را قربانی می‌کنند.»

او با اشاره به سبک رئالیستی که بر کتاب‌ها و سینمای ایران قالب شده است، ادامه داد: «یک مقاله از رمان نویس آمریکایی درباره خطرات رئالیسم در ادبیات و هنر من را خیلی تحت تاثیر قرار داد. دلیل اینکه من به سراغ آن حادثه تاریخی رفتم این بود که نمی‌خواستم کار رئالیستی انجام دهم، بلکه تلاش کردم خیال را هم در آن حادثه دخیل کنم، این کار باعث می‌شود که نویسنده اگر جهانی را خلق می‌کند با آنکه می دانیم نوشته است اما واقعی تلقی می‌کنیم و باورمان می‌شود.»

جمشیدی همچنین گفت: «من در این کتاب می‌خواستم به ایمان مذهبی و سلوک و رسیدن به درجات عالی بپردازم و امیدوارم که صنعت کتاب سازی در کشور از بین برود و هنر و سینما از واقعیت گرایی افراطی که به آن دچار شده‌اند خارج شوند.»

57243

منبع: خبرآنلاین