قرآن را روی سرش گذاشته بود و داشت می گفت: بک یا الله...
صفحه گوشی روشن شد: آقا عیوض! به همین وقت عزیز قسم می دم. یه فرصت دیگه به من بده. با زندون رفتن من مشکل شما زنده نمی شه. من بدهکارم، قبول. ولی یه فرصت دیگه...
سرش را که بالا آورد رسیده بودند به : الهی بموسی ابن جعفر...
۱۷۱۷