ماجرا از این قرار است که جواد شمقدری، معاون سینمایی وزیر ارشاد به جشنواره کن رفته بود.

 

در حاشیه جشنواره با ژیل ژاکوب، رئیس جشنواره کن دیدار کرد. بعد روابط عمومی این معاونت خبر این دیدار را منتشر کرد و اعلام کرد که ژیل ژاکوب گفته است: «من از طرف جشنواره کن و هنرمندان از جانب جعفر پناهی عذرخواهی می‌کنم. وی شخصیتی بسیار خشک و سرد دارد و فردی لجباز است و...».

سه روز بعد از انتشار این خبر ژیل ژاکوب درباره شمقدری و حرف‌هایی که از دیدارشان نقل کرده گفت: «متأسفم. این شخص (شمقدری) حرف‌های مرا وارونه جلوه داده است».

در همان روز، شمقدری هم اعلام کرد که: «کسانی ژیل ژاکوب را مجبور کرده‌اند تا حرف‌هایش را پس بگیرد».

خوشبختانه فایل صوتی اصل این گفت‌وگو موجود است. دوستان آن را در اختیار من قرار داده‌اند. لذا عیناً ترجمه‌اش را تقدیم می‌کنم تا مشت محکمی باشد به همه جای ورشکستگان سیاسی که ژیل ژاکوب را مجبور کرده‌اند تا حرف‌هایش را پس بگیرد.

جواد: سلام!
ژیل: و علیکم السلام و رحمه‌‌الله و برکاته. برادر جواد چطورند؟ نیستی اخوی. از صبح تا حالا جفت چشمام به در خشک شد. سایه‌تون سنگین شده اخوی!

جواد: ‌ای بابا! جون ژیل گرفتارم.
ژیل: خب جواد جون از بچه‌ها چه خبر، فرج چیکار می‌کنه؟

جواد: کدوم فرج؟
ژیل: فرج سلحشور. فرج‌الله. اگه دیدیش بهش بگو بی‌معرفت این رسمشه آخه؟

جواد: چطور مگه؟
ژیل: صد دفعه براش پیغوم پسغوم فرستادم که دو تا 90 دقیقه‌ای از «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» درآره بفرسته بزنیم تنگ جشنواره که رونق بگیره، نفرستاد بی‌معرفت.

جواد: گرفتاره بنده خدا.
ژیل: خب گرفتاره. بده جمال حلش کنه. شورجه که الان کار دستش نیست. اقلاً اون تدوین کنه بفرسته. اصلاً می‌دونی چیه جواد؟
بر و بچه‌ها بی‌معرفت شدن. طاقچه بالا می‌ذارن. تحویل نمی‌گیرن دیگه. راستی از محمود چه خبر؟

جواد: محمود احمدی‌نژاد؟
ژیل: نه بابا! تو که می‌دونی ما سیاسی نیستیم. محمود گبرلو رو می‌گم. کم کار شده، کم می‌نویسه.

جواد: نمی‌دونم، خب چرا بهش زنگ نمی‌زنی؟
ژیل: می‌زنم، ولی همه‌ش می‌ره روی پیغام‌گیر، هر چی‌یم پیغام می‌ذارم، تماس نمی‌گیره. از اکبرم بی‌خبرم خیلی وقته.

جواد: چرا هست.
ژیل: ‌ای بابا. اون اکبر رو نمی‌گم که. من با سیاست کاری ندارم، با جماعت هنرمند کار دارم. اکبر حر رو می‌گم. اونم خبری ازش نیست. نه اون نه علیرضا سجادپور، نه ابوالقاسم طالبی، نه حمید خاکبازان، نه عبدالله باکیده، هیچ‌کدوم سراغی از من بدبخت که این گوشه دنیا افتادم نمی‌گیرین.

جواد: حق دارن دیگه. می‌دونی چیه ژیل؟ تو خیلی احمق و بی‌شعور و نفهم و الاغی! هیچی از سینما سرت نمی‌شه. شاکی‌ین.
ژیل: می‌دونم جواد، می‌دونم حق داری. راس می‌گی. من اینجا گرفتارم. دستم زیر سنگه. به جون جواد گیر کردم وسط یه مش ورشکسته سیاسی که هی بهم فشار می‌آرن. تورو خدا یه نسخه از فایل صوتی این گفت‌وگو برسون دست شهرام شکیبا که توی «خبر» می‌نویسه. اون جرأتشو داره، همه‌شو چاپ می‌کنه. بذار همه بدونن واقعیت چیه. چون ممکنه دوباره به من فشار بیارن که مجبور شم حرفمو پس بگیرم. بذار واسه یه بارم که شده حرفم به گوش همه برسه.

جواد: باشه می‌دم. کاری نداری؟ من دیگه باید برم.
ژیل [آواز می‌خواند مثل رضا صادقی]: نه! نرو! تو هم مثل من نمی‌تونی دووم بیاری نرو. تو هم مثل من تو غصه کم می‌آری. نه، ‌نرو.

جواد: صد دفعه گفتم تو صدات خوب نیس، نخون هیچ وقت.
ژیل: اوکی دیگه نمی‌خونم. راستی CD جدید واسه‌م نیاوردی؟ ...

 

 

منبع: خبرآنلاین