درخت سينماي ايران و بدنه شريف آن زنده است. سال 95 به زعم همه موفقيتها و همه مظلوميتها به خاطر چيدن شدن ميوههاي درشت از اين درخت غم افزا بود. با اينهمه درخت سينما پربار ميماند اگرچه رفقا يكي يكي از اين درخت به زمين بيفتند.
در سال 95 به مانند هر سال هم از بدنه سينما پيشكسوتان شريفي به ديار باقي شتافتند و هم از جمع منتقدين و مطبوعاتيها عزيزاني رخت سفر به تن كردند.
چيزي كه باقي ماند خوشنامي رفتگان است. رفقايي كه تا بودند پاي درخت اصيل سينما ماندند. نه هتاكي كردند و نه مظلوم نمايي. نه لقمههاي حاضرآماده سياسي را به دهان بردند و نه چتر و سفرهاي براي سينما پهن كرده بودند. نه پروژههاي سينمايي ميلياردي دولتي نصيبشان شد و نه توليدات نصفه و نيمه ديگري را تصاحب كردند. حقيقتا زهي سعادت برايشان...
در مقابل هستند افرادي كه از بدحادثه براي ذات سينما؛ به ورطه هنر هفتم چپانده شدند. آمدند و ماندند. سالهاست ماندهاند و سينما را به ستوه آوردند. با لباس و قباي هنر هفتم به نمايندگي مجلس رسيدند و با قلم سينما و در مقام منتقد همه چيزدان و داناي كل به برنامههاي پربيننده تلويزيوني راه يافتند و از بام تا شام بدنه سينما را كوبيدند و همه را با يك چوب راندند.
قديميها را كوبيدند و نهالهاي تازه متولد شده را زير رفتار تندشان له كردند. اينها هيچ كجا قدر نخواهند ديد. اينها نيز روزي رخت رفتن به تن خواهند كرد و سينما هرگز دلش براي اين جماعت هتاك تنگ نخواهد شد...
ياد و خاطره همه عزيزان سفركرده جامعه هنري به ويژه اهالي سينما گرامي باد.