روزنامه شرق نوشت: اصولگرایان تلاش می‌کنند تا برگزاری مناظره‌های تلویزیونی از دوقطبی‌شدن روحانی و رئیسی جلوگیری کرده تا از وجهه تولیت آستان قدس رضوی صیانت کنند؛ صیانتی که هم در پیروزی به کارشان می‌آید و هم در شکست، اما اصولگرایان می‌دانند، بدون صف‌بندی و بدون ما و آنها و بدون آنتاگونیسم، سیاستی شکل نمی‌گیرد. برای غلبه بر حریف بالاخره باید رودررویش ایستاد.

اصولگرایان آگاهانه این رودررویی را به تأخیر انداخته و برای اینکه فضای جامعه را به سمت هژمونی غالب خود سوق دهند از چهره‌های فرعی‌شان استفاده خواهند کرد؛ چهره‌هایی چون محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی و بذرپاش افرادی که اینک در جعبه‌ابزار سیاست اصولگرایان بیش از هر زمان دیگری کارایی دارند. آنان از یک‌سو به دولت روحانی حمله می‌کنند و از سوی دیگر موانع و دژهایی برای دورنگاه‌داشتن نامزد نهایی خود از حملات اصلاح‌طلبان و احمدی‌نژاد خواهند بود. سیاست حمله به روحانی آغاز شده است و بی‌دلیل نیست که این چهره‌ها با صراحت و بعضا با کم‌لطفی بیشتری نسبت به گذشته به روحانی حمله‌ور می‌شوند. 

قالیباف: تردیدی وجود ندارد که شرایط فعلی در نتیجه سوءمدیریت و ناکارآمدی دولت فعلی است. معتقدم کسانی که به دنبال نجات کشور از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی هستند باید با اتحاد و یکپارچگی برای تحقق هدف رفع بحران مدیریت کلان کشور، کارآمدی و تغییر دولت تلاش کنند.

بذرپاش: به فساد هشت هزارمیلیاردی می‌گویند معوقات بانکی.

البته شدت و ضعف این حملات یکسان نیست. آنان که از چهارساله دوره دوم روحانی بیشتر می‌ترسند، بی‌پروا حمله می‌کنند و می‌دانند اگر روحانی دوباره بر مسند ریاست بنشیند، دیگر تعلل نخواهد کرد و بیش از پیش به حسابرسی و حساب‌کشی خواهد پرداخت. در جنگ‌ها نیز این‌گونه است؛ حریف هرچه بیشتر می‌ترسد، بی‌رحم‌تر می‌شود.برگزاری و سخنرانی‌های دومین مجمع ملی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی بدون حضور رئیسی این ادعا را تقویت می‌کند که نوعی تقسیم کار برای شکست روحانی وجود دارد. صف‌بندی اصولگرایان ناهمگن و ناهماهنگ در برابر دولت روحانی خبر از ناکارآمدی این دولت نمی‌دهد، بلکه نشان می‌دهد این دولت بیش از آنچه معلوم است کارآمد بوده است؛ اگر مردم مشارکت کنند و پای صندوق‌های رأی بیایند اصلاح‌طلبان و روحانی راه دشواری در پیش‌رو ندارند. مردم به‌خوبی تمام چهره‌های اصولگرا را می‌شناسند و از پس پشت‌پرده آنان نیز خبر دارند.

302