هفته گذشته که نامنویسی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری انجام شد، خیلی از آدمهای معمولی کوچه و خیابان که علاقه داشتند، حتی برای لحظهای هم که شده، مورد توجه قرار بگیرند، به وزارت کشور رفتند و انواع و اقسام فیگورها را جلوی دوربینهای خبرنگاران به نمایش گذاشتند. همین مسأله باعث شد که یکبار دیگر مسأله نظارت بر صلاحیت نامزدهای انتخاباتی مطرح شود. عدهای که مخالف نظارت شورای نگهبان بودند هم، مدعی بودند که باید سازوکارهای دیگری اندیشیده شود. مثلا بحثی درفضای مجازی درگرفت که اگر ١٠٠هزار تومان از هرکسی که نامزد میشود، دریافت شود، خیلی از این نامزدهای عشق دوربین دیگر ثبتنام نمیکنند.
آیا مقصر این همه آشفتگی، خبرنگاران هستند که تصویر هرکسی که پایش را در ستاد انتخابات کشور میگذاشت را مخابره میکردند؟ خیلیها چاره را دراین میدیدند که خبرنگاران کارشان را نکنند. شاید ارزش خبری نامزدشدن یک مربی کاراته کمتر از نامزدشدن ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس باشد اما برای رسانه بیش از هرچیز مخاطب مهم است و مخاطب هم دوست دارد این صحنهها را ببیند. پس این موضوع ارزش مخابرهکردن پیدا میکند، حتی اگر ارزش آن صرفا اقتصادی باشد و بخواهد مخاطب جمع کند.
این تعداد بالای کاندیداهای ناشناس، برخی ازمدافعان کارکرد نظارتی شورای نگهبان در احراز صلاحیتها را به شوق آورد. آنها معتقد بودند که اگر شورای نگهبان نبود، برگزاری انتخابات با ١٣٠٠ نامزد انتخاباتی غیرممکن بود. شاید از جنبههایی حرفشان پربیراه هم نبود. مثلا فرض کنید صداوسیما میخواست درمدتی که تبلیغات انتخاباتی شروع میشود، ساعات برنامههای خود را بین ١٣٠٠نفر تقسیم کند یا مثلا بین ١٣٠٠نفر مناظره برگزار کند. عملا این کار بیشتر به یک لطیفه شبیه است.
پیشتر گفته شد که انتخابات ریاستجمهوری دور اول ١٢٤ نامزد داشت و اتفاق خاصی هم نیفتاد. شاید اصلا این تعداد بالای کاندیداها چیز مهمی نباشد. این تعداد بالای نامزدهای انتخاباتی چه مدافع شورای نگهبان باشید و چه مخالف آن، تأثیری در روند انتخابات نمیگذارد. اگر مخالف نظارت استصوابی هستید، میتوان دوره نخست انتخابات را خاطرنشان کرد و گفت که تعداد بالای نامزدها نمیتواند دلیل موجهی برای نظارت استصوابی باشد و چه بسا مضرات اینگونه نظارت بیش از فوایدش باشد. اگر هم مدافع نظارت استصوابی باشید، این تعداد بالای نامزدهای ناشناس دلیل موجهی برای مشروعیت به شما نمیدهد.
درباره ناممکنبودن پوشش تلویزیونی ١٣٠٠ نامزد هم چاره کمکردن نامزدها نیست، بلکه چاره از بینبردن انحصار در صداوسیما و اجازه فعالیت به شبکههای خصوصی است. همانگونه که اکنون روزنامهها و سایتهای خبری خصوصی از نامزدهای محبوبشان حمایت میکنند، آن موقع هم رادیوها و تلویزیونهای خصوصی از نامزدهای محبوبشان حمایت میکردند.
طبق قانون اساسی، هر ایرانی حق دارد انتخاب کند و انتخاب بشود. این حق را هیچکس نمیتواند از ایرانیان بگیرد. همانقدر که ابراهیم رئیسی این حق را دارد، آن مربی کاراته هم حق دارد و ما نباید این حق را از هیچیک بگیریم. شاید اساسا آنچه که این روزها مشکل میپنداریم، یک مرحله گذرا به سمت مردمسالاری باشد.
* این یادداشت با تیتر دیگری در روزنامه شهروند منتشر شده است.