به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین٬ در متن یادداشت دولکو آمده است:
«یک: آیا رؤیای مهاجرت به آمریکا، کانادا یا استرالیا را دارید؟ آیا شما هم جزء معدود افرادي هستید که تابعیت یکی از کشورهای اروپایی را کسب کردهاند؟ آیا به این میاندیشید که این کشور جای زندگی نیست و باید جایی دیگر- در اتوپیایی که من نمیدانم کجاست- رحل اقامت بیفکنید؟
اگر اینگونه است نیازی نیست بقیه این یادداشت را بخوانید. موضوع این یادداشت شما نیستید و نکته آن به کار شما نمیآید. خودتان را خسته نکنید و به رؤیایتان برگردید.
دو: آیا شما تصمیم دارید در انتخابات پیشرو برای تعیین رئیسجمهور مملکت شرکت کنید؟ آیا بر این باورید که با رأی تکتک شما آینده این کشور رقم میخورد و بهترین شرایط ممکن برای زندگی شما و کسانی که دوست میدارید فراهم میشود؟ آیا فکر میکنید حقی که بابت رأیدادن به شما داده شده سهمِ - هرچند- اندک شما از دموکراسی و تعیین سرنوشتی است که خودتان باید آن را مطالبه کنید و به دست آورید؟ اگر اینگونه است شما هم نیازی نیست بقیه این یادداشت را بخوانید. موضوع این یادداشت و نکته آن - حتی فارغ از آنکه به کدام کاندیدا رأی میدهید- به کار شما نمیآید. خودتان را بابت خواندن این یادداشت خسته نکنید و به انتخاب درستی که کردهاید برگردید.
سه: این یادداشت برای کسانی نوشته میشود که تصمیم دارند رأی ندهند؛ جماعت خاموش؛ آنهایی که یک گوشه نشستهاند و به بقیه میگویند که حریف را برایشان لِنگ کند. آنهایی که مطمئن هستند رأیشان تأثیری در انتخابات ندارد. آنهایی که میپندارند همه کاندیداها از یک قماشند و فرقی بینشان نیست. آنهایی که فکر میکنند اگر رأی دهند یعنی موافق اوضاع مملکت هستند و چون از وضعِ موجود دلخورند ترجیح میدهند در این شوي «رضایتمندی» شرکت نکنند. آنهایی که دلشان میخواهد نان و ماستشان را بخورند و کاری به کارشان نداشته باشند و آنها هم کاری به کار کس دیگری نداشته باشند. آنهایی که تصورشان از وجود دموکراسی در یک کشور صفر و صد است: «یا این مملکت یکشبه گلستان میشود و ریشه هرچه فقر و تباهی و فساد و رانت است برچیده میشود تا این مملکت تبدیل به بهشت شود یا بگذاریم اصلا دموکراسیای وجود نداشته باشد تا به قهقرای کامل برویم و منتظر باشیم تا از خاکستر این آتش، ققنوسی سر برآورد».خواهر و برادرِ عزیزِ من. اشتباه میکنی و تاوان اشتباه تو را، نه تو که تمامی هموطنان و آشنایان و خانواده و دوستان و فرزندان تو میدهند. ما همه سوار یک کشتی هستیم و تو حق نداری به این دلیل که از بعضی از مسافران این کشتی یا خدمه آن یا از ابرهای سیاهی که آسمان بالای سرت را فراگرفته دلخوری، از پاروزدن شانه خالی کنی و این کشتی را با همه مسافران آن - مسافرانی که حتما تعدادی از آنها کسانی هستند که دوستشان داری و به آیندهشان علاقهمندی و دلت برای موفقیت آنها میتپد- گرفتار گردابی کنی که نتیجهای جز غرقشدن این کشتی ندارد. این سهم بسیاربسیار کوچکی که از دموکراسی نصیبت شده است را در کف دستت نگه دار. آن را بیهوده از دست نده که فردا همین را هم نخواهی داشت. به احترام فردای بهتری که میتواند نصیب من و تو شود سکوت نکن و به دست خودت این فردا را به کسانی که دوستشان داری هدیه کن. نگاه کوچکی بینداز به حقایقی که این روزها در گوشی موبایلت به تو روزهای تلخی را گوشزد میکند که تو به دست خودت آن را رقم زدی؛ به اینکه اگر تو هشت سال قبل در جرگه ١٨میلیون رأی خاموشی قرار نمیگرفتی که انتخابات را تحریم کند و به پای صندوق رأی نرود، بر این کشور آن نمیگذشت که تو خود بهتر میدانی. یک لحظه خاموشی تو، ذرهای از آن نوری که میتوانست آن سیاهی را شکست دهد کم کرد. یک لحظه سکوت تو، ذرهای از آن صدایی که میتوانست شنیده شود را خاموش کرد. حقت را در دست بگیر. سفتوسخت. مثل جان شیرینت از آن نگهداری کن. نگذار آن را از دستت دربیاورند. آن را به ثمن بخس نفروش به کسی که میتواند آیندهات را تاریکتر کند. نمیگویم مثل من بیا و حتما به حسن روحانی رأی بده. میگویم رأی بده. به هرکس که بر اساس منطق و وجدان و انصافت میپنداری که میتواند ذرهای - فقط ذرهای- از سیاهی و تلخی این روزها بکاهد رأی بده، ولی رأی بده. خواهر و برادرِ هموطن من، انتخابات از رگ گردن به تو نزدیکتر است و تو، اگر به ندای آن توجه نکنی، روزی جانت را خواهد گرفت. آن روز تو ترسناکترین موجود روی زمین خواهی بود؛ موجودی که به خودش و به دوستان و همراهان و هموطنانش رحم نکرد.»
58241