بخش هایی از این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
دوست دارم بدانم كه دغدغه و نگراني اصلي شما چيست؟ تصور ميكنيد كه حضور زنان به عنوان تماشاچي مسابقات واليبال يا هر مسابقه ديگري چه مشكلاتي را ايجاد ميكند كه براي جلوگيري از آن به دنبال جمعآوري امضا هستيد؟
من داستاني را براي شما نقل ميكنم. فردي را ديدند كه شبانه در حال بريدن قفلي بود. از او پرسيدند كه چهكار ميكني؟ گفت: دارم تار ميزنم. پرسيدند پس صدايش كو؟ گفت فردا صدايش در ميآيد. مباحث اجتماعي و دغدغههايي از اين دست مسالهاي نسيت كه در همان لحظه بتوان آن را مشاهده كرد. بحث عفت عمومي و عفاف جامعه مسائلي نيستند كه در يك لحظه تخريب و در يك لحظه آباد شوند. اينها در اثر اعمال ما ممكن است كاهش يا افزايش پيدا كند. در جامعهاي كه خانواده به عنوان پايه و اساس حركت اصلي نظام اسلامي قرار دارد، عفاف اجتماعي گوهري است كه بايد مورد حفاظت قرار بگيرد تا در راستاي آن، خانواده هم مورد حفاظت قرار بگيرد و در ردههاي بعدي اين مساله به نظام اسلامي هم خواهد رسيد.
تا سال ٩٣ زنان اين اجازه را داشتند كه براي تماشاي مسابقاتي مثل واليبال در ورزشگاهها حضور پيدا كنند. در آن زمان چنين اعتراضاتي داشتيد يا اينكه اصلا به دنبال اقدام عملي بوديد؟
در مورد مسائل شرعي گاهي در اصل حضور، مشكل و فسادي نهفته است و گاهي از مواقع در حاشيه آن ممكن است مسائلي رخ بدهد. كنسرت را براي شما مثال ميزنم. كنسرت اساسا مسالهاي نيست كه با آن مخالفتي صورت بگيرد. خصوصا وقتي كنسرتي باشد كه وزارت ارشاد براي آن مجوز صادر كرده باشد. اما مسائلي كه در حواشي آن به وجود ميآيد يا مفاسدي كه ميتواند در اصل كنسرت شكل بگيرد ميتواند مورد توجه باشد. اساسا حضور زنان در ورزشگاهها مساله اصلي نيست. مساله اصلي جهت و مفاسد مربوط به آن است كه اين بايد مورد توجه قرار بگيرد. حتما قبلا نيروي انتظامي اعلام ميكرد كه ما قادر به مهار مفاسد و حواشي و جهتگيريهاي غير اخلاقي كه ممكن است در اثر هيجانات مسابقه به وجود بيايد، هستيم. اين مساله تا سال ٩٣ مهار ميشد و به مساله سياسي تبديل نشده بود. وقتي سياسي شد به نحوي از آن مهار عبور كرد و ما شاهد اين بوديم كه حاشيه بر متن غلبه كرد. متن، عبارت بود از حضور زنان در ورزشگاهها، اما حواشي آنكه ميتواند مفاسد ناشي از هيجانات را به وجود بياورد مورد توجه است. به نظر بنده ناجا نتوانسته اين هيجانات را مهار كند و بنابراين بايد به قوانين، كه خودشان در دستور كار قرار دارد پايبند باشند. وزارت كشور به نيروي انتظامي دستور داد و حضور زنان را در ورزشگاهها ممنوع اعلام كرد و همچنين آيات عظام مثل مكارم شيرازي و جعفر سبحاني اعلام كردند كه ورود زنان به ورزشگاهها جايز نيست. موضوع البته در زماني است كه مردان در حال مسابقه دادن هستند. اين همان مساله هيجانات منفي ناشي از شكست يا درگيريهاي ميان تماشاچيان است كه مساله ايجاد ميكند. در مسابقات مردان كه تماشاچيها همگي مرد هستند هم كار به درگيري و زد و خورد كشيده ميشود. اين عفت و عفاف اجتماعي زنان است كه در چنين شرايطي مورد حمله قرار ميگيرد و بر همين اساس ما بعد از سال ٩٣ به اين مسائل بازگشت دوبارهاي كرديم تا مشكلات ناشي از هيجانات شكستها كه در عفاف و حجاب تاثيرگذار است را مورد توجه قرار دهيم.
در نامهتان اشاره كردهايد كه اگر قوه قضاييه اقدام عملي نكند خودتان دست به كار ميشويد و با استفاده از لفظ آتش به اختيار رهبري وارد ميدان ميشويد. دقيقا تعبير شما از لفظ آتش به اختيار رهبري چيست؟
گرچه لفظ آتش به اختيار يك راهبرد نظامي است اما يك استراتژي است كه ميتواند مباني و راهبردهاي موضوع را در مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي مورد توجه قرار بدهد. به نظر بنده آتش به اختيار همان اختياري است كه به نيروهاي ردههاي پايين و معمولي داده ميشود.
چرا كه ممكن است فرماندهي دچار خلل شود، يا آنكه فرماندهي به تصرف نيروهاي مقابل دربيايد يا بر اثر دلايلي ارتباط قطع شود و موجب خلل در ميان مركز تصميمگيري و مجاهدان شود. در اين صورت كه مجريان، اداره و رهبري و هدايت نميشوند چارهاي به جز آتش به اختيار ندارند و آن چيزي كه در حفظ خودشان و محيطشان لازم است، بايد به كار گيرند. اين وضعيت ممكن است كه در مراكز تصميمگيري به وجود بيايد. شما نگاه كنيد در مسائل فرهنگي وقتي جامعهاي تحت جنگ نرم قرار دارد و هدف جنگ نرم هم اين است كه تصميمگيري مسوولان از عناصر اصلي به عوامل فرعي تبديل شود، در اين وضعيت نيروها و افراد كه در اجتماع در حال زندگي و به تعبير مقام معظم رهبري افسران جنگ نرم هستند آتش به اختيار خواهند بود كه وارد عمل شوند. اما آنچه كه ما در اين موضوع مطرح كرديم اين است كه در مساله واليبال و حضور زنان بايد توجه داشته باشيم كه دستگاههاي تصميمگيري دچار خلل نشوند. زماني وجود دارد كه براي اينكه تيم ملي ايران به مسابقات جهاني برود و آنها را ميزباني كند، بر اساس قوانين بينالمللي بايد از حضور زنان استقبال كنيم. ما اين را پذيرفتيم كه زنان ميتوانند وارد اين مكانها شوند و اشكالي برايشان نيست. اما وضعيت ورزشگاهها و هيجانات اجازه اين كار را نميدهد. علاوه بر اينكه ما در اين مسائل داراي تحفظهايي هستيم، در عمل هم بايد اين وضعيت را حراست كنيم. مثلا نيروي انتظامي ميگويد كه قادر به مهار ٦٠ نفر به شكل لازم است اما بر اين وضعيت زماني كه تعداد به ٥٠٠ نفر ميرسد شرايط ديگري حاكم است و وقتي ما اين شرايط را ميبينيم مخالفت ميكنيم. به دنبال اين هستيم كه نكند روال تصميمگيري دچار خلل شده؟ و در اين وضعيت است كه آتش به اختيار، عملياتي خواهد شد.
با توجه به توضيحاتي كه داديد آيا ممكن است در صورت آنكه قوه قضاييه حكم مورد نظر شما را ندهد همراه با آن افرادي كه اين نامه را امضا ميكنند اقدام عملياتي كنيد؟
اين بستگي به خلل ايجاد شده در مركز تصميمگيري دارد. گاهي اوقات ممكن است كه با برگزاري يك نشست متوجه شويم كه اين خلل ايجاد نشده است و امكان مهار وجود دارد. گاهي اوقات كه الان هم در همان شرايط به سر ميبريم متوجه ميشويم كه از ٦٠ نفري كه در دوره گذشته با وزارت ورزش براي حضورشان به توافق رسيديم به صورت ناگهاني در دوره بعد به دو هزار نفر برسد و اين روند همين طور ادامه پيدا كند، در حالي كه حواشي و مفاسد ناشي از آن را نميتوانيم مهار كنيم. در اين صورت هست كه ما آتش به اختيار را به شكل بند ميم وصيت نامه حضرت امام درخواهيم آورد. ما ميدانيم كه قوه قضاييه حتما رسيدگي ميكند و پاسخ ما را خواهد داد. زماني كه شما فكر ميكنيد آتش به اختيار عملياتي خواهد شد حتما موقعي است كه قوه قضاييه، نيروي انتظامي و مسوولان محترم ورزش و جوانان به ما پاسخهايي بدهند كه فكر كنيم در ستادهاي تصميمگيري خللي وجود دارد. قطعا در آن زمان ما آتش اختيار را اجرا ميكنيم اما من فكر نميكنم كه با وجود اين دستگاههايي كه اشاره كردم ما به چنين وضعيتي برسيم. اما آتش به اختيار قطعا زماني رخ خواهد داد كه خلل در دستگاههاي تصميمگيري مشهود باشد و همه متوجه آن باشند.
من هنوز در يك مورد ابهام دارم. شما اشاره كرديد كه نگراني اصليتان عدم توانايي ناجا در كنترل هيجانات است. ميتوانيم نتيجه بگيريم كه شما با حضور زنان در ورزشگاهها در صورت مهار هيجانات توسط ناجا، موافق هستيد؟
اصل حضور زنان در ورزشگاه مردان در صورتي كه عفاف جامعه حفظ شود مانعي ندارد. اين هم حرف من نيست. حرف آيات عظامي همچون مكارم شيرازي و جعفر سبحاني است. آنها ميگويند ورود زنان به ورزشگاهها جايز نيست به دليل اينكه در زمان بازي مردان، عفت و عفاف زنان مورد اشكال واقع ميشود. اين نشان ميدهد كه علما و مراجع و اساسا اسلام با حضور زنان در عرصههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي مخالفتي ندارد. ما با مفاسد و هيجانات منفي و مثبت ناشي از پيروزي و شكست است كه مخالف هستيم كه ممكن است زنان را مورد آسيب قرار دهد. اما اينكه گفتم اين مساله سياسي شده است به اين دليل است كه واقعا برخي به دنبال اين هستند كه بگويند اسلام با حضور زنان مخالف است. حرف غلطي است. جريان غربگراي ما تصور ميكند اسلام با حضور زنان مخالف است. اين نمايشي است كه آنها ميدهند. اين است كه ميگويم حاشيه بر متن غلبه كرده است. اين سياسي كردن كار بود. آنها ميخواهند بگويند دانشجويان و اساتيد حزبالله به دنبال اين هستند كه آتش به اختيار را عليه زنان براي جلوگيري از ورود آنها به ورزشگاهها به كار ببرند. خير اينگونه نيست. ما آتش به اختيار عليه مسوولاني هستيم كه قادر نيستند تصميم درست بگيرند و قادر نيستند وضعيت را طوري آرايش بدهند كه اين اتفاق نيفتد.
بازهم ميخواهم بدانم براي زناني كه تماشاي مسابقات را دوست دارند و در شرايطي هستند كه به دليل اين هيجانات نميتوانند در ورزشگاهها حضور پيدا كنند راهحلي داريد؟ فكر نميكنيد بهتر باشد كمي بر روي مردان جامعه كار فرهنگي كرد كه تا اين هيجانات را كنترل كنند و زنان بتوانند در ورزشگاهها حضور پيدا كنند؟
عواملي مختلف وجود دارد كه به نظر من مهمترين عنصر، هيجانات ناشي از مسابقات است؛ كه اين هيجانات را نميشود كنترل كرد. گرچه اخلاق و قانونمداري در جامعه ما مورد توجه است و همه سعي ميكنند آن را اجرا كنند اما در مسابقات اينگونه نخواهد بود. خيلي از زناني هم كه ميآيند و حضور پيدا ميكنند به دليل سياست زدگي در ورزش است. زماني كه به بانوان جامعه ما تلقين شود كه ورودشان به ورزشگاهها آزاد نيست، تحريك ميشوند. در حالي كه مخالفتي با حضور زنان وجود ندارد. آنچه كه مشكل است حواشي است. حاشيه است كه ميتواند عفت و عفاف جامعه را لگدمال كند. در اين وضعيت است كه علما به ميدان ميآيند و حرفهايشان را ميزنند، البته جمعيتها هم مهم هستند.
از زماني كه براي مقابله با اين موضوع اعلام آمادگي كرديد بسياري بر اين تصور هستند كه انصار حزبالله به دنبال اقدام خشن است. آيا امكان اقدام خشن وجود دارد؟
مگر اقدام خشن تا به حال سابقه داشته است. در همان سال ٨٨ همين طرفداران حضور زنان به خيابانها آمدند و بانكها را آتش زدند در حالي كه خودشان معتقد به خشونت بودند. اينها در سال ٧٨ هم همين كار را كردند. سه روز تهران را به تصرف خودشان درآوردند. اينها تا زماني قانونمدار هستند كه قانون براي خودشان اجرايي شود. اينها دنبال اين هستند كه فضاي موجود ميان زنان را ملتهب كنند تا خواستههاي خودشان را برداشت كنند. اما اساس هرگونه فعاليت افسران جوان بستگي به چيزي دارد كه در مركز تصميمگيري رقم ميخورد. اگر در آنجا خللي باشد آنها آتش به اختيارند و اين آتش به اختيار زماني موفق است كه بتوانند آن ستاد را درست كنند. ستاد ممكن است به تصرف دشمن درآمده باشد. افرادي در آنجا نفوذي باشند و عوامل اصلي را كنار بزنند. ما بايد آنجا را حل كنيم. اصلا من فكر نميكنم آتش به اختيار در جمهوري اسلامي يك روزي به صورت عملياتي اجرايي شود. حتي امكانپذير نيست. چرا كه قوه قضاييه ما ميتواند به اين مسائل رسيدگي كند و گروهبنديهاي موجود در جامعه ما ميتوانند از عملياتي شدن آن جلوگيري كنند اما زماني بازي برهم ميخورد كه يكي بخواهد حاشيه را بر متن غالب كند و پوستين وارونهاي را بر تن اسلام كند و اين وضعيت مسلما جريان آتش به اختيار را متوجه ميكند كه ستاد فرماندهي ميخواهد جامعه را طور ديگري جلو ببرد. بازهم در اين شرايط آتش به اختيار به سمت كساني ميرود كه اين وضعيت را به وجود آوردهاند و حتما اين افراد زنان نيستند و عناصر و عوامل مردمي اجتماع نيستند.
2929