نخست به عنوان یک شهروند بر خود واجب می دانم به دلیل رفتار توهین آمیز عده ای ناشهروند نسبت به رییس جمهور منتخب و قانونی کشور جمهوری اسلامی ایران، از شما جناب آقای دکتر حسن روحانی، رهرو راستین ایوب پیامبر پوزش بخواهم.
آقای رییس جمهور نه به عنوان یک زن،یک اقلیت قومی یا مذهبی ، یک استاد یا دانشجو و نه به عنوان یک کارمند یا کارگر، کاسب و یا بیکار، بلکه فقط و فقط به عنوان یک شهروند می خواهم به مناسبت پیوندمان از درد مشترکمان به شما شکوه کنم، از دردی که ما سالهاست تحمل می کنیم و شما در این چند هفته دچار آن شده اید. بله ما یعنی بخش بزرگ جامعه ایرانی( تقریبا به همان نسبت رأی دهندگان به شما ) سالهاست که به جا و بی جا از سوی ناشهروندانی که فقط برای خود حق قائلند و به وظیفه و گفتگو نا آشنا هستند، مورد توهین و تحقیر و خشونت قرار گرفتیم. اما ما با امید زندگی کردیم و امیدواریم که رییس جمهور همدرد با ما، با تدبیر و یاری شهروندان ایرانی اکثریت اقلیت شده به این خودسریها و خشونتهای جسمی و روحی دهند.
دکتر روحانی حق قانونی خود می دانم که مشکل خود و جامعه ام را با رئیس جمهور قانونی کشورم در میان بگذارم و حق شهروندیام را مطالبه نمایم. مشکل من و جامعه ام مشکل خصومت و خشونت تراشی است. در خاورمیانه ای که نا امن ترین و خشن ترین منطقه جهان است، در کشوری که بیست و نهمین کشور ناآرام و خشن دنیاست و در هر ساعت 70-60 نفر از شهروندانش درگیری منجر به زد و خورد دارند و روزانه 1600-1500 نفر در پی شکایت قضایی به پزشکی قانونی مراجعه می کنند، در کشوری که اولین سرگرمی کودکان و نوجوانانش برنامه های خشن مجازی است و زنانش هر روزه قربانی خشونت های خانگی و خیابانی اند و خشونت نمادین جامعه مردسالارند، آیا زمان آن فرا نرسیده تا مردم مسلمان ایران به توصیه پیامبر صلح و مهربانی عمل کنند و راه صلح و آشتی در پیش گیرند ؟
مگر نه اینکه حضرت محمد(ص) آشتی جویی و صلح را برتر از واجبات نماز و روزه و مستحب صدقه دانسته است؟ پس چرا هر روز شاهد خشونت ها، حرمت شکنی ها و تضییع هر چه بیشتر حقوق شهروندان کشور جمهوری اسلامی از سوی نیروهای خودی هستیم؟ آیا زمان آن فرا نرسیده تا ملت متمدن دارای تاریخ کهن ایران طبق قرارداداجتماعی وظیفه برقراری نظم و امنیت رابه قانون بسپارند تا شاهد جنگ هر روزه همه با همه نباشیم؟ آیا سبک زندگی اسلامی- ایرانی این است که به نام اسلام و ایران خشونت را در جامعه ترویج و تشویق کرد یا به نام ایران و اسلام
شهروندان را به قانون و صلح و همگرایی دعوت نمود و قطب ها و بت ها را شکست و به مردم فرصت ادغام در جامعه بدون قطب را داد؟ آیا انتظار مردمان یک کشور از مسئولانشان بیش از یک زندگی آرام و شاد است؟ مردمانی که قدرت خود را به دولت تفویض میکنند و به آن مشروعیت میبخشند، مالیات میپردازند و اطاعت امر میکنند و در زمان تهدید خارجی بسیج میشوند و در مقابل تنها حق طبیعی و مدنیشان یعنی امنیت و آرامش میخواهند. شاید بتوان با غم نان سازش نمود و شال را محکمتر به کمر بست اما غم آزادی و شادی، صلح و دوستی را با چه باید مرحم بست؟ آیا زیاده خواهی یا زورگویی است؟ بی مورد است؟ در شأن و مقام این مردم نیست؟ چرا؟
چرا؟ حق شهروندی این مردم ضایع میشود ؟ چرا زندگی مردم پرشده از ترس از بیقانونی و خشونتهای غیر منتظره ؟ چرا قانون از حق شهروندی این مردم حمایت نمیکند؟ آیا قانون هم قربانی خشونت شده ؟ آیا دین هم مورد تهدید و خشونت قرار گرفته است؟ به کدامین گناه و در محراب کدامین بت دین و مدنیت قربانی میشوند؟ نه. قرنهاست که انسانها دیگر بت پرست نیستند و بردهداری نمیکنند. زمان زمان انسانیت، شهروندی، صلح و دوستی است. ما از خشونت بیزاریم و حداقل در درون مرزهای کشورمان صلح و آرامش میخواهیم. ما خواهان صلح پایداریم میخواهیم فرزندانمان را در فضای صلح و دوستی و گفتگو پرورش دهیم میخواهیم لذت زندگی در آرامش را به آنها بچشانیم و صلح را به زبان آشتی و دوستی به آنها آموزش دهیم، میخواهیم پیرو پیامبر صلح و مهربانی باشند.
اینها آرزو نیست و ما در کنار رییس جمهور صبور و با تدبیر دنیای بهتر را خواهیم ساخت . پیوند رییس جمهور با شهروندان کشورش پیوندی قانونی، عاطفی و مبارک است.
*جامعه شناس