بعد از چند روز پر التهاب و در حالی که قتل آتنا و بنیتا یک تاثر عمومی را رقم زده بود، خبر تلخ دیگری این بار از قوچان رسید؛ در یک روز تعطیل و البته گرم تابستانی بسیاری از خراسانیها، خود را از دور و نزدیک استان به این شهر کوچک رسانده بودند تا بلکه بتوانند قدری آواز پارسی بشنوند. اما نشد و نتوانستند.
دادستانی مدعی شده محل برگزاری نه در شان مردم بوده و نه اطمینانی به ایمنی آن داشته است. به ظاهر هم نگرانی به جایی است؛ نمیشود که نسبت به جان و مال شهروندان بیاعتنا بود. یک اتفاق کوچک در چنین برنامههایی، میتواند عواقب بسیار سنگین و بعضا غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد. مثلا در حوزه ورزش میتوان شاهد مثالهای فراوانی آورد؛ ورزشگاه شهید متقی ساری که میزبان بازی پرسپولیس و شموشک بود و در اثر ازدحام بیش از اندازه تماشاگران بخشی از سقف ورزشگاه فروریخت و آن حوادث تلخ را رقم زد. یا هنوز یادمان نرفته چطور بسته ماندن یکی از درهای ورزشگاه آزادی، باعث شد تعدادی از تماشاگران بازی ایران و ژاپن زیردست وپا جان دهند. بنابراین چنین جمع شدن و گردهماییهایی، مراقبت و دقت ویژه مسئولان را میطلبد. اما سوال اینجاست که چرا وقتی کار به موضوعات و رویدادهای فرهنگی میرسد، نگران سقفها و ستونها و استحکامات میشویم؟ حقیقتش را بخواهید، آن قدری اهمال و کمکاری و بیاحتیاطی در موارد این چنینی دیدهایم که لغو یک برنامه به بهانههایی این چنین توی ذوق میزند. آن هم در کنسرتی که به مراتب حاضران و علاقهمندانش کمتر از یک رویداد ورزشی یا سیاسی است.
بنابراین مسئولان در مراقبت از سلامت جان مردم وظیفه دارند و باید هم در قبال آن جوابگو باشند، اما به همین میزان هم میبایست آنها را به مراقبت از سلامت حال مردم تشویق کرد. تصور کنید وسط همه شلوغیها و گرفتاریها و ناخوشیهای معمول و نامعمول زمانه، بعد از مدتهای مدید، عدهای دلشان خوش بوده که میروند و دو سه ساعتی موسیقی اصیل ایرانی (بر روی اصیل و ایرانی بودنش هم باید تاکید کرد) آن هم نه در بینالجبلین مورد تاکید امام جمعه مشهد که بسیار دورتر از آن، میشنوند و بدون این که بخواهد سر و دستی بلرزد، بر میگردند سر خانه و زندگیشان.
اما حالا این لغوها و مقاومت به خرج دادنها، بیشتر سرخوردگی و افسردگی را به جامعه تزریق خواهد کرد و روح و روان بسیاری را پریشان. نمیشود که همه همت خود را متوجه برج و بارو ساختن کرد و خیابان و پل کشید، اما نسبت به دسته دیگری از نیازهای مردم کاملا بیتوجه بود. در همین مشهدی که این قدر بر روی آن حساسیت وجود دارد، در ایام انتخابات ریاست جمهوری در اوج هیجان و تبلیغات نامزدها، دو میتینگ بزرگ سیاسی از دو جناح رقیب، به صورت همزمان و در یک فاصله نزدیک به هم برگزار شد، بدون آنکه بخواهد هنجارشکنی یا درگیری صورت بگیرد. خب چرا باید نسبت به این رفتارهای قاعدهمند مردم بیاعتنا بود و قدرناشناسی کرد؟ مگر مردمی که مثلا میخواهند بروند کنسرت یا تئاتر و.. غیر از اینها هستند؟ حداقل نیاز و انتظار شهروندان این است که بتوانند سطحی از کنش سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی را داشته باشند. اگر آن را دریغ کردیم، احتمالا باید بیاییم و در رابطه با این که چرا جامعه ایرانی خشنتر شده یا چرا شاهد گسترش نزاعهای خیابانی هستیم، طرح و برنامه بنوسیم، پروژه تعریف کنیم و دنبال مقصر بگردیم.
57243