حجتالاسلام و المسلمین سروش محلاتی در نشست نقد و بررسی کتاب «تاملات سیاسی علامه طباطبایی» که در باشگاه اندیشه برگزار شد، با بیان اینکه علامه طباطبایی سه قلمرو کار فکری دارد، گفت: قلمرو اول مباحث فلسفی و کلامی و عقلی وی است. قلمرو دوم او کار تفسیری است که ابتدا تفسیر البیان و سپس تفسیر المیزان است. تا پیش از علامه تفسیر در حوزههای علمیه رواج چندانی نداشت که این دو، جنبههای شناخته شده کار فکری علامه است.
وی افزود: برای بسیاری افراد پاسخ روشنی وجود ندارد که آیا علامه طباطبایی دارای تاملات سیاسی هم بوده است یا خیر و حتی شاگردان علامه هم به این موضوع نپرداختهاند و کسانی مانند آیتالله جوادی آملی و آیتالله مصباح یزدی که جزو شاگردان ایشان هستند، اشارهای به دیدگاه سیاسی علامه نکردهاند یا کمتر اشاره کردهاند.
حجتالاسلام والمسلمین سروش محلاتی با اشاره به اینکه از مجموعه کارهای علامه طباطبایی دو قلمرو عقلی و فلسفی شناخته شده است، اظهار کرد: ما از اندیشه سیاسی علامه طباطبایی غفلت کردهایم. ما علامه را به عنوان یک فیلسوف میشناسیم، اما او پژوهشهای عقلانی زیادی در رابطه با مباحث کلامی و فلسفی نیز داشته و در این عرصه تألیفات زیادی دارد و شاگردان زیادی در رابطه با فلسفه سیاسی او باقی ماندهاند.
وی خاطرنشان کرد: قلمروی دومی که در بحثهای علامه طباطبایی میتوان به آن اشاره کرد، کارهای تفسیری اوست. علامه طباطبایی ابتدا بر روی تفسیرالبیان در تبریز کار میکردند و آن را رها کرده و به تفسیرالمیزان میپردازند که میتوان گفت تفسیر در امامیه و شیعه مدیون علامه طباطبایی است و پیشتازی او در تفسیر موجب رواج این سنت در حوزه علمیه شیعه شد.
این استاد حوزه و دانشگاه با طرح این سوال که آیا علامه طباطبایی یک متفکر اجتماعی و سیاسی نیز بوده گفت: برای بسیاری از افراد یا این پاسخ روشن نیست و یا اینکه به آن پاسخ منفی میدهند، چون در آثار او نه تعریف مستقلی در این زمینه وجود دارد و نه درسی در این خصوص داشته و نه شاگردانش انگیزهای برای طرح این مباحث داشتهاند. هرچند برخی شاگردان ایشان مثل آیتالله مصباح یزدی و آیتالله جوادی آملی درباره مباحث سیاسی بحث کردهاند، اما هیچ یک نقل قولی از علامه نکردهاند.
سروش محلاتی یادآور شد: اگر علامه با این عناوین شناخته نشود، نامتعارف نیست. اما آنچه از او به عنوان رسالههای کوچک تألیف شده و با اندکی جستوجو در تفسیرالمیزان میتوانیم مباحث سیاسی و اجتماعی فراوانی از علامه پیدا کنیم. دو عامل مانع از پرداختن به این حوزه در تفکرات علامه شده است. مباحث اجتماعی و سیاسی مطرح شده در خلال آثار علامه حجم زیادی دارد و مانند بقیه مباحث علامه دقت نظرها و آرای جدیدی در این زمینه از سوی علامه مطرح شده است.
وی ادامه داد: در لابلای آثار ایشان مباحث پراکنده زیادی وجود دارد و افراد نمیدانند کجا و کدام نظر علامه را پیدا کنند. گاهی برای این کار یکی، دو کلیدواژه با جستوجوی کامپیوتری میتوان یافت، اما این کار اطمینانبخش نیست. از همین رو کار منسجمی تاکنون در این عرصه صورت نگرفته است. دلیل دومی که مانع میشود به آرای علامه در این زمینه پرداخته شود، این است که برخی از آراء او در برخی بخشها با آرای رایج در جامعه علمی و سیاسی ما سازگار نیست. به همین دلیل برای طرح و تبیین آن اقدامی انجام نشده است. اگر علامه فکر دیگری داشت، شاید بیشتر مورد اقبال و توجه واقع میشد و در نظام آموزشی ما مباحث او مطرح میشد.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: آنچه در کتاب «تأملات سیاسی علامه طباطبایی» ارائه دادهام، محصول ۱۰ سال کار پراکنده است و دلیل آن به خاطر علاقه و اظهارنظرهایی است که ایشان داشتهاند؛ چون امکان یک کار متمرکز در این عرصه نبود. هر سال به مناسبت بزرگداشت علامه سخنرانیها و گفتوگوهایی داشتهام که آنها را به صورت کتاب درآوردم و به همین دلیل کتاب فاقد ساختار یک کار پژوهشی است.
در ادامه این نشست محسن آرمین، پژوهشگر علوم قرآنی و منتقد کتاب با بیان اینکه فصل اول این کتاب، «فلسفه حکومت از منظر علامه» است گفت: اندیشه سیاسی و اجتماعی علامه بر سه مفهوم کلیدی دین، فطرت و استخدام استوار است و علامه از این سه مفهوم بسیار استفاده میکند. استاد محلاتی نیز به درستی به این مسئله اشاره کرده است. فلسفه اجتماعی و سیاسی علامه را میتوان جزو نظریات قرارداد اجتماعی طبقهبندی کرد که از جمله افرادی که به این نظریه پرداختهاند میتوان به هابز، روسو و لاک اشاره کرد که با وجود تفاوتهای اساسی که داشتهاند اما به قرارداد اجتماعی معتقد بودند.
وی ادامه داد: بر اساس این نظریات جامعه و انسان وضعیتی طبیعی و مدنی دارند و هر یکی از این فلاسفه برای انتقال از وضع طبیعی به مدنی انسان تحلیل خاص و مبتنی بر قراردادهایی داشتهاند. علامه نیز معتقد است که انسان در وضع طبیعی براساس فطرتش به دنبال استخدام دیگران در جهت حفظ منافع خود است اما وقتی به جامعه وارد میشود با انسانهایی شبیه خود روبرو میشود و برای سامان دادن به این وضعیت جامعه شکل میگیرد و وضعیت مدنی آغاز میشود که این کاش استاد محلاتی به این مسئله اشاره میکردند.
این پژوهشگر و نقدکننده کتاب گفت: البته استاد محلاتی و مرحوم شهید مطهری در این مورد نقدهایی داشتهاند، اما این تحلیل بسیار مادی است و به جنبههای متعالی آن توجهی نکردهاند. اما باید بگوییم که بین فلسفه تشکیل حکومت و نظریه حکومت مطلوب باید تفکیکی انجام شود و علامه در نظریه خود درباره حکومت مطلوب به این مسئله توجه کرده است. اما میتوان نقدهایی نیز به علامه داشت؛ اینکه علامه چه مبانی دارد یک بحث است و اینکه علامه به لوازم این مبانی ملتزم بوده یا نه بحث دیگری است. علامه در المیزان نظراتی متعارض در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی دارد.
«آرمین» با اشاره به مثالهایی در این رابطه گفت: علامه در جایی شیوههای حکومتی به منظور به حداقل رساندن فساد به دانش بشری محول میکند و آن را از احکام ثابت عقل خارج میسازد. اما در جایی مدل مطلوب حکومتی را نظریه امامت میداند که ادامه شیوه حکومتی رسولالله است. همچنین در جایی از المیزان معتقد است که در مسائل شریعت نباید دخالت کرد زیرا شریعت متضمن موارد ثابت دین است. از این رو علامه معتقد است که ضرورتی ندارد که همه مسلمانان یک دولت داشته باشند اما در جایی معتقد است از آنجا که انسان فطرت واحدی دارد باید یک دولت واحد نیز وجود داشته باشد.
وی یادآور شد: تعارض دیگر در آنجاست که علامه معتقد به اصل عدم تحمیل عقیده است و از سویی دیگر معتقد است که یکی از حقوق انسانها حق توحید است و به همین منظور می توان در جهت گسترش توحید به جهاد با مشرکان پرداخت و اهل کتاب نیز باید جزیه بدهند و یا مسلمان شوند و در جایی دیگر میگوید که مهمترین وظیفه انسان بعد از اعتقاد به خدا از بین بردن شرک در جامعه است و به این پرسش پاسخ میدهد که در جایی از قرآن وارد شده که بدون جهاد و جنگ پیروزی برای مومنان محقق نمیشود. این نظریه علامه در المیزان کاملا متفاوت مطرح شده است ولی این گونه نظریههای متفاوت از عزت و بزرگی علامه کم نمیکند.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین سروش محلاتی در پاسخ به محسن آرمین نقدکننده کتاب گفت: اینکه در آرای علامه پراکندگی وجود دارد حرفی درست است ولی باید این را بگویم که علامه یک راهی را شروع کرد و این راه را کسی به او نشان نداد و خودش آن را پیدا کرد. از شیخ مفید تا به امروز اگر به مبانی اسلامی مراجعه کنیم هیچ فقیهی را در هیچ مسئلهای پیدا نمیکنیم که به آیه «لا اکراه فیالدین» استناد کرده باشد. هیچ فقیهی درباره اینکه تحمیل در دین نیست را نمیبینیم پس آرای علامه و کاری که ایشان شروع کرد و پس از او از خواب علامه آن را ادامه ندادند سبب پراکندگی مباحث شده است.
وی گفت: در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا انسان عدالت را میخواهد حتی اگر به ضررش باشد، و یا انسان عدالت را برای نفع خودش میخواهد؟ مشکل از همین جا شروع میشود که باید سرشت انسان مورد بررسی قرار بگیرد. مشکل این است که باید بدانیم چگونه باید بین در خدمت گرفتن جامعه و ترویج حکومت صالح ارتباط برقرار کنیم. علامه بحث دموکراسی را مطرح میکند و به این امر اشاره دارد که آیا حاکم میتواند فهم و تشخیص خود را بر مردم تحمیل کند و شأن حاکم شأن رئیس خانواده نیست. یک قوانینی در کشور وجود دارد و یک اختیاراتی در اختیار حاکم است و این ربطی به قانون اساسی ندارد اما در مسئله حکومت نمیگوید اختیارات پدر و حاکم مطلق است.
این استاد حوزه ادامه داد: علامه قائل به ولایت عمومی جامعه است. در حالی که قائل به ولایت عمومی اعضای خانواده نیست. پدر بر فرزند ولایت دارد ولی فرزند بر فرزند ولایت ندارد و این یک امری یک سویه است. یعنی مدیریت در جامعه باید از سوی تمام مردم اعمال شود و قوه مجریه کل مردم هستند. ماهیت سیاست ماهیت عمومی است نه اختصاصی. این تفکر بعد از علامه کجا رفت؟ شهید باقر صدر نظریهای درباره خلافت انسان دارد که در المیزان علامه به آن اشاره داشته است. چند روز قبل از پیروزی انقلاب درباره حقوق اساسی از ایشان نظر خواستهاند و او این مطلب را درباره قانون اساسی نوشته است و مرحوم سیدباقر صدر در نجف این مسئله را درباره ماهیت عمومی سیاست مطرح کرده است.
محلاتی گفت: من به همگان توصیه میکنم که حتما کتابهای علامه طباطبایی را مطالعه کنند چرا که هر قسمت آن یک باب جدیدی را برای انسان باز میکند. یک جاهایی علامه خط را شکسته و من سعی کرده ام که در کتاب آن را نشان بدهم. شأن و منزلت علامه در دنیای ما ناشناخته است.
/6262