نرگس کیانی: عاشیق یارمحمد عیسیبیگلو و پسرش عاشیق ذوالفقار عیسیبیگلو، نوازندگان قوپوز از خدابنده زنجان از جمله هنرمندانی بودند که از 29 آذر تا دوم دی برای شرکت در چهارمین فستیوال موسیقی نواحی «آینهدار» به تهران آمدند.
در فرصتی پای صحبت این پدر و پسر عاشیق نشستیم. یارمحمد عیسیبیگلو فارسی را کم و بیش متوجه میشد اما نمیتوانست صحبت کند و ذوالفقار، پسرش برایش ترجمه میکرد. از یارمحمد پرسیدم: «زندگی خوب میگذرد؟» جواب داد: «الحمدالله.»
عاشیق ذوالفقار در ادامه جواب پدر توضیح داد: «بابام کشاورزی دارد، دامداری دارد، گوسفند دارد و از این راه امرار معاش میکند.»
از چپ؛ عاشیق یارمحمد عیسیبیگلو و پسرش عاشیق ذوالفقار عیسیبیگلو
ذوالفقار خودش ساکن رباطکریم، از شهرستانهای استان تهران است و پدرش ساکن دهی نزدیک خدابنده. او در مورد این که پدرش شاگردی در خدابنده یا جای دیگری دارد که سازش پس از خودش زمین نماند یا نه گفت: «من خودم یکی از شاگردهای پدرم بودم که الان عاشیق شدهام. پسر بزرگش هستم، دوتای دیگر بعد از من هم بودند که به این سمت آمدند ولی ول کردند. پنج، شش شاگرد دیگر هم داشت که عاشیق شدهاند ولی میدانید الان اوضاع چطور است؟! خودِ من 20 تا شاگرد داشتم و الان دیگر همه رفتهاند. خب؟ چطور بگویم.... طرفدار نداریم، دیگر کسی نیست که بشود به او تکیه کرد.»
او افزود: «الان به عروسی هر کدام از ترکها که میروی میبینی ارکستر کُرد آوردهاند. باور کنید اگر عموی من هم با بابام رودربایستی نداشت سراغ ارکستر کُردی میرفت! ما پشتیبان نداریم، این عین حقیقت است که عاشیقها پشتیبان ندارند. خودِ من همیشه 20 تا عروسی پشت سر هم داشتم، یعنی بیعانه میگذاشتند، یادم است بابام از 40 روز یا یک ماه، یک روز را میتوانست به خانه بیاید آن قدر که سرش شلوغ بود اما ارکسترهای کُردی تبلیغات داشتند و آمدند جلو و کسی دست ما را نگرفت، کسی کمکمان نکرد.»
عاشیق ذوالفقار در مورد منظومههایی که عاشیقها در سینه یا در قالب نسخ خطی دارند هم گفت: «الان بابای من 75 داستان میداند، 75 داستان بومی که هر کدام پنج ساعت است، یعنی میتواند 500 ساعت ساز بزند و بخواند بی آن که یک منظومه را دو بار خوانده باشد. اینها را همه در ذهنش دارد. خیلیها آمدند پیاش، چه شخصی و چه دولتی ولی فایدهاش برای بابای من چه بود، آمدند گفتههایش را گرفتند و رفتند! کسانی بودند که آمدند ماهها خانه من ماندند، خانه بابام ماندند. باز هم میگویم که ما پشتیبان نداریم. اگر بابای من زمین کشاورزی نداشت، اگر گوسفند نداشت الان که 76 سالش است از کجا میخواست نان بخورد؟! امثال بابای من هستند که به نان شبشان محتاجند. هیچ کس هم نیامده بگوید تو در این راه، در این برنامه 50 سال، 60 سال زحمت کشیدی الان چه میکنی؟!»
او در پایان گفت: «از آن طرف همدان، از این طرف زنجان، کردستان، ابهر، خرمدره و... کلا بابام را میشناسند. این طور به شما بگویم. این بابای من حداقل حداقل 1500 تا 2000 تا عروسی رفته، مردم را شاد کرده، بودهاند خانوادههایی که برای عروسی سه، چهار نسلشان بابای من را دعوت کردهاند، خودشان، پسرشان، نوهشان و... ولی خب الان چه فایده؟!...»
58242