مدتي است هر شب از شبكه سوم سريالي به نام «عموديها» به كارگرداني حجت ذيجودي و تهيهكنندگي فرهاد فرجنظام پخش ميشود؛ مجموعهاي خانوادگي با موضوعات مختلف اجتماعي كه سعي دارد فرهنگ آپارتماننشيني را به تصوير بكشد و نقاط ضعف و قوت آن را در قالب طنز موقعيت بيان كند. نويسنده در اين مجموعه سراغ مسائل اجتماعي رفته و به بحث قوانين و حقوق شهروندي پرداخته است. در واقع «عموديها» درباره كساني است كه در مجتمعهاي مسكوني زندگي ميكنند و دردسرها و مشكلاتي از قبيل همسايهداري، مديريت آپارتمان، بيتوجهي به حقوق ساكنين، پرداخت شارژ و... دارند.
به طور قطع توليد چنين مجموعههايي براي اصلاح برخي از بداخلاقيهاي فرهنگي كه شايد عليالظاهر كماهميت هم باشند كاري بجا و مناسب است و از رسانه ملي هم انتظار آن ميرود به اين موضوع بیشتر بپردازد؛ بهخصوص اينكه زندگي آپارتماننشيني يا به قول اين مجموعه عمودينشيني تقريباً در همه شهرها باب شده است و افراد ميبايست در كنار هم و با هم در يك مجتمع مسكوني زندگي و معاشرت داشته باشند پس بهتر است با قوانين آپارتماننشيني آشنايي داشته باشند اما در كنار همه اين نقاط قوت «عموديها»، آنچه نياز به توجه دارد و متأسفانه در اين مجموعه مانند ساير برنامههاي تلويزيوني كمتر بدان پرداخته ميشود سبك زندگي ايراني اسلامي است آن هم در اينگونه مجموعههايي كه هر شب در ساعات پربيننده روي آنتن براي پخش ميروند. به عنوان نمونه در همين سريال موضوعي مطرح شد كه جاي تعجب داشت.
موضوع مربوط به نگهداري حيوانات در آپارتمان بود؛ يكي از همسايهها در خانه گربه نگهداري ميكرد كه باعث گلايه همسايه هميشه معترض و مشكلدار به مدير ساختمان شده بود و بعد همين همسايه با ناراحتي و درددل گفت من تنها هستم، همسرم فوت شده و اين گربه يادگاري اوست و كمي هم گريه كرد و فرداي آن روز همسايه مشكلدار با مهرباني سراغش رفت و گفت شما و پيشي جان مهمان من هستيد قدم هر دوي شما روي چشم. براي شما كباب آماده كردم و براي پيشي عزيز هم جگر خريدم!!
سؤال اينجاست اين مجموعه تلويزيوني قصد فرهنگسازي دارد يا فرهنگسوزي؟! از يك سو در برنامههاي مختلف درباره تشكيل خانواده و دوري از تنهايي و ازدواج سخن گفته ميشود و از سوي ديگر در چنين مجموعهاي نه تنها نداشتن خانواده و تنهايي تشويق میشود، بلكه براي جبران آن همنشيني با حيوان خانگي را تجويز ميكنند؛ يعني وجود گربه يا هر حيواني براي رفع تنهايي صاحبخانه آن هم در آپارتمان امري عادي جلوه داده ميشود.
اين درحالي است كه به غير از موانع قانوني نگهداري حيوان در آپارتمان، با توجه به خطرناك بودن و عدم اطلاع شهروندان از انتقال بيماريهاي مشترك بين انسان و دام، ممكن است بيماريهاي سختي بين افراد بهخصوص بچهها شيوع پيدا كند. درست است در اين مجموعه ختم بهخير شد، ولي هميشه اينگونه نيست آن هم وقتي تلويزيون اين موضوع را درست و قانوني نشان نداد و حتي همسايه براي پيشي عزيز جگر هم خريد!! علاوه بر اين بحث سبك زندگي مطرح ميشود و جاي سؤال دارد آيا اين همان سبك زندگي اسلامي ايراني است كه رسانه ملي در قالب سريالي تلويزيوني به مخاطبان آموزش ميدهد؟!
متأسفانه اغلب وقتي سخن از سبك زندگي ميشود تنها به بحثهاي نظري و آكادميك اكتفا ميكنند و در قالب جملات زيبا از آن دم ميزنند؛ درحاليكه سبك زندگي را بايد در عمل و سيره زندگي پياده و اجرايي كرد نه روي كاغذ چراكه مقولهاي مهم است كه با فرهنگ و عقيده ارتباط زيادي دارد و در جزءجزء زندگي جاري و ساري است ولي در عمل آنچه از سبك زندگي ايراني اسلامي تبليغ و ترويج ميشود با آنچه بايد باشد تفاوت زيادي وجود دارد؛ لذا نبايد فراموش كرد الگوسازي آن هم در رسانه ملي نه تنها خيلي خوب است، بلكه از وظايف ذاتي اين رسانه همگاني و فراگير محسوب ميشود چه آنكه به دليل تأثيرگذاري بالا و نفوذي كه رسانه ملي دارد، اين رسانه ميتواند نقش بسزايي در نهادينه كردن برخي امور و عناصر فرهنگي در جامعه شود اما اينكه چه الگويي؟ و با چه محتوايي ارائه شود خود بحثي مهمتر است.
5858