اولین تصویر اما از خوانندگان جوان گروه را -رهام هادیان و امیر مقاره- ساعاتی قبل از پخش دورهمی در اینستاگرام این برنامه دیدم.
باز هم باید اعتراف کنم در قضاوتی عجولانه، با دیدن تصویر این دو خواننده جوان و به قول مهران مدیری؛ خوش تیپ، به این نتیجه رسیدم که دو جوان از قشر مرفه «بیدرد» یا نهایتا «کمدرد» با پول سرشار پدران ثروتمندشان گروهی موسیقی راه انداختهاند و حالشان را میبرند.
این اما قضاوتی -همانگونه که گفتم- عجولانه بود درباره دو جوان کوشا، موفق و سخت کوش. قضاوتهای عجولانهای که اتفاقا در جامعه ما کم هم نیست.
نه، نه امیر مقاره و نه رهام هادیان، هیچ کدامشان از قشر مرفه «بی درد»، که هیچ، حتی «کم درد» هم نبودند. اتفاقا«پردرد» بودند، با سختیهای نسبتا زیاد؛ یکیشان -امیر مقاره- تا همین یک سال پیش از سر بیکاری و کمکاری پیک موتوری بوده، البته با افتخار. دیگری اما -رهام هادیان- از سر بیکاری و کمکاری شغلهای مختلفی را تجربه کرده؛ از نمونهگیری در آزمایشگاه تا انبارداری و..
آنها بچه پولدار نبودهاند، زندگی راحتی هم نداشته اند، تازه حالا که صادقانه اعتراف میکنند: «یکشبه پولدار شدهایم» میخواهند دست خانواده هایشان را هم بگیرند.
و اما چند نتیجهگیری از این ماجرا برای من:
۱- اصلا و ابدا ، هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی زود قضاوت نکنم.
۲- انسان های موفق از من دور نیستند، کافی است کمی زاویه دیدم را عوض کنم.
۳- «زندگی ساعت شنی است،گاه لازم است زیرو رو شود».
۴- «آنچه سرنوشت انسان را می سازد، استعدادش نیست،انتخابهایش است».
۵- و... مهمترین نکته:اگر «خدا» بخواهد مرا به موفقیت برساند،«بنده» حتی «عدد» هم نیست که نخواهد.