تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۸۹ - ۰۶:۴۹

«بشنوید ای دوستان این داستان

«بشنوید ای دوستان این داستان

در حقیقت نقد حال ماست آن»

بود مردی دائماً در نیستان

از نیستان‌های عالم نی‌ستان

روز و شب نی می‌برید و می‌برید

روز و شب هی می‌برید و می‌برید

نی بریدن را شدیداً دوست داشت

هی بریدن را شدیداً دوست داشت

نی برید و نی برید و نی برید

هی برید و هی برید و هی برید

آن‌قدر نی از نیستان‌ها برید

آن‌قدر هی از نیستان‌ها برید

تا که نی رفت و نیستان شد خراب

دیده‌اش از هجر نی‌ها شد پرآب

روز و شب از غصه‌ی نی گریه کرد

از غم کمبود نی هی گریه کرد

بس که هی نی‌نی‌نی و نی گفته بود

بس که نی‌نی‌گفته و هی گفته بود

هر که می‌دیدش به او می‌گفت: «نی»

در جوابش مرد هم می‌گفت: «هی»

نی بگفت و نی شنید و هی شنید

هی بگفت و هی شنید و نی شنید

نی به هر جمعیتی نالان شده

هی به هر جمعیتی نالان شده

نی دوای نخوت و ناموس ماست

نی چو افلاطون و جالینوس ماست

«نی»‌نوشتم، لیک قصدم «نفت»بود

هی نوشتم، لیک قصدم نفت بود

سوخت نفت و سوخت نی، پس چاره چیست؟

وقت، وقتِ سوخت‌های هسته‌ای‌ست

رفت نفت و نفت رفت و رفت نفت

«خر برفت و خر برفت و خر برفت»

چشم‌های ما به دستان شماست

پس بکوشید این انرژی حق ماست

بیت بالا بود جان این کلام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

منبع: خبرآنلاین