نویسنده محترمی به نام جناب آقای دانشمندی در مطلبی که با عرض معذرت باید بگویم بسیار از انصاف بهدور بود و در خبرآنلاین منتشر شد، عمامهگذاری سیداحمد خمینی را نقد کرده بود. بنیان استدلال و نقد ایشان بر این استوار است که چرا سیداحمد با همکلاسیهایش معمم نشده است، و همین را نشانه تبعیض دانسته است، و از همین جا به مضرات تبعیض پرداخته و ختنهسوران شاه عباس را هم فراموش نکرده است.
به نظرم از لحن تند و خارج از ادب نويسنده كه بگذريم شايد بتوان به اين نويسنده حق داد تا چنين نتيجهاي از مقدمات استدلالش بگيرد. چرا كه ايشان ظاهراً اصلاً با نظام روحانيت آشنا نيست. شايد تلقي ايشان از عمامهگذاري نوعي فارغالتحصيلي از دانشگاه است كه در يكجا و به صورت گروهي جشن گرفته ميشود. اين در حالي است كه اين برداشت كاملاً غلط و اشتباه است. در نظام روحانيت عمامهگذاري همانند فارغالتحصيلي از دانشگاه نيست، بلكه هر كس ميتواند به طور خصوصي يا عمومي معمم شود. همانطور كه رفتن نزد مراجع هم شرط آن نيست و فرد ميتواند خود بر سر خود عمامه بگذارد. نويسنده آن يادداشت، نميداند كه تقريبا هيچيك از بيوتات مراجع فرزندانشان را در مجالس عمومي معمم نميكنند، و حتي طلبههاي غيرمرتبط با خانوادههاي روحاني در بسياري از مواقع به طور صد در صد خصوصي عمامه ميگذارند و در مواقعي با دعوت از استادانشان و در منزل شخصيشان معمم ميگردند. و اين مسئله داراي اشباه و نظائر بسيار است.
انتشار عكس و فيلم از اين مراسم هم بستگي به شهرت فرد دارد. مثلاً سال گذشته نوههاي آيتالله سيستاني در جلسهاي كاملا خصوصي وليمه عمامهگذاري خود را دادند. سالها قبل آيت لله مكارم با حضور در منزل آيتالله شيرازي در شيراز فرزند او را به لباس روحانيت مفتخر كردند. بسيار اتفاق ميافتد كه مراجع بزرگ يا استادان مسلم روز عيد به منزل دوستان و يا اساتيد خود ميروند و فرزند يا نوه او را معمم ميكنند. سنت روحانيت در توجه به نوادگان اساتيدشان از امور مسلم در حوزههاي علميه است.
اشتباه نويسنده -جداي از بيادبيهاي نامفهوم او- آن است كه فكر ميكند اين كار براي اولين بار و تنها در حق سيداحمد خميني واقع شده است در حالي كه در مورد سيداحمد هيچ، تأكيد ميكنم، هيچ امر خارج از عرفي واقع نشده است. و اين را هر كسي كه با نظام روحانيت آشنا باشد تأييد ميكند.
حالا اين كه چگونه يك نويسنده ميتواند بدون آشنايي با نظام آخوندي، خود را در مقام تحليلگر بنشاند، ديگر بستگي به انصاف او دارد.
عجيب اينكه زبان آرام و ادب ممتاز سيداحمد خميني در پاسخ به انتقادات كه اتفاقا ميتوانست مورد تشويق قرار گيرد، توسط اين نويسنده به تمسخر گرفته شده و نويسنده، آن را نوعي تلاش براي سرپوش گذاردن بر اشتباه تفسير كرده است. كاري كه به نظرم اوج بيانصافي است. در اين ميان البته پاي پدر سيداحمد هم بيدليل به ميان آورده شده و نويسنده، حاج حسن آقا را هم بينصيب نگذاشته است.
بگذاريد همين جا تيتر نوشته ايشان را خطاب به خودشان مرور كنم كه: آيا فقط ميخواهيد نويسنده باشيد يا اينكه تلاش ميكنيد كه آدم شويد؟.