تقاطع حافظ و انقلاب، از توی پیاده رو وارد شدند. ۲۰ نفری دور فردی حلقه زده بودند و محکم و پشت سرهم شعار میدادند و مراقب بودند از او فاصله نگیرند. حلقه محافظان هم چنان تنگ بود که اگر کسی از میان این ۲۰ نفر هم میگذشت نمیتوانست خودش را به او برساند.
زیر پل کالج؛ ساعت ۱۱:۳۴ دقیقه: صل علی محمد، یاور رهبر آمد...
همین یک شعار کافی بود که اطرافیانم با تعجب و بلند بپرسند: یاور رهبر؟
جوانی حدود ۳۵ ساله در حالی که دست پسرش را گرفته بود، بلند فریاد زد: این یاور رهبره؟
کامله مردی کت و شلواری لبهای خشکشدهاش را روی هم گذاشت، آب دهانش را قورت داد و نزدیکش شد: «مرگ بر ضد ولایت فقیه!»
یکی از همراهان سن و سال دار و در گروه محافظان مردمی! «احمدینژاد» رو کرد به او و با حالتی محترمانه از او خواهش کرد بیخیال شعار شود! مرد اما برافروخته شد و بازهم تنهایی شعار داد: مرگ بر ضد ولایت فقیه... یکی از لباس پلنگیهای زیر پل ایستاده دوباره گفت: به این میگن یاور رهبر؟!
زن که کنجکاوانه اطراف جمعیت ۲۰ نفره و محافظان احمدینژاد را نگاه میکرد تا شاید خودش را هم بتواند از میان این جماعت فشرده ببیند، آهی کشید و چادرش را گزید و سری تکان داد و رفت...
او همان رئیسجمهور سابق است که حالا برای قدم زدن در «خیابان انقلاب» باید با خودش هوادار بیاورد و محافظان مراقبش باشند تا بعد از چندمتر قدم زدن، سریع از مسیر خارج شود و برود... در بایکوت دوربینها و خبرنگاران و رسانهها...
حتی اگر دولت بهار بدون درختش، فیلم و عکس منتشر کند و از استقبال گرم مردم بگوید...
حرف همان است که دیدم و شنیدم؛ احمدینژاد دیگر در خیابان انقلاب امنیت ندارد مگر اینکه خودش بخواهد که خیلی بعید است!
او امروز در میان وفادارترین حامیانش جایی نداشت چنانکه با زبان روزه شعار مرگ در اطرافش منتشر میکردند!