محمد طبیبیان: پیوسته در مباحث اقتصادی و سیاسی پیرامون این سئوال که کدام دولت بیشترین میزان درآمد نفت را در کشور ما در اختیار داشته مطالبی در جراید و محافل مطرح میشود.
معمولاً نتیجهگیری که انجام میشود نیز با این تورش همراه است که در زمان جنگ و یا زمان کاهش شدید قیمت نفت در سالهای بعد از 1980 «با میزان کمتری منابع از محل درآمد نفت کشور را اداره کردهاند». برای ارائه پاسخ دقیق به این پرسش باید به چند نکته توجه کرد. اول ضروری است به میزان درآمد حاصل از صادرات نفت که به صورت معمول به قیمت جاری و به صورت درآمد دلاری حاصل از صادرات نفت و گاز نصیب دولتها شده است توجه کنیم. مقایسهها معمولاً براساس این ارقام انجام میشود که مقایسه صحیحی نیست، زیرا این ارقام باید برای دو عامل دیگر نیز تصحیح شود.
از آنجا که دولتهای مختلف در دامنه زمانی با فاصله قابل ملاحظه بر سر کار بودهاند، دو عامل دیگر را نیز باید در نظر گرفت. یک عامل قدرت خرید دلار در بازارهای بینالمللی است، به این معنی که در بعضی مقاطع تاریخی که ارزش اسمی نفت پائین بوده و تعداد دلار حاصله کمتر، لکن قدرت خرید بالاتر دلار ارزش واقعی آن میزان درآمد را بیشتر از سالهای بعد که ارزش دلار پائین آمده لکن قیمت اسمی نفت بالا میرفته است قرار داده. نکته دوم نیز مسئله جمعیت کشور ماست. جمعیت کشور در این سی سال با رشد قابل توجهی روبهرو بوده است. به این معنی که اگر در بعضی سالها درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز کمتر بوده لکن جمعیت نیز کمتر از سالهای بعدی بوده است، بنابراین با احتساب این سه عامل مبنای منطقی مقایسه فقط درآمد نفت و گاز به قیمت ثابت سرانه است. یعنی ابتدا درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز در سالهای مختلف را باید برحسب میزان تورم (کاهش ارزش) دلار تبدیل به قیمت ثابت کرده و به جمعیت همان سال تقسیم کنیم تا به صورت درآمد حاصل از نفت و گاز به قیمت ثابت و سرانه تبدیل شود و آنگاه این ارقام را در دوره تصدی دولتها مقایسه کنیم.
با توجه به ملاحظات ذکر شده در بالا، در این بررسی درآمد نفت و گاز کشور از سال 1361 تا 1387 برحسب قیمتهای ثابت سال 1387 تبدیل شد و به جمعیت کشور در هر سال تقسیم شد تا درآمد به قیمت ثابت سرانه برای هر سال به دست آید. این ارقام نیز برای دولتهای مختلف به صورت میانگین سالهای دولتها محاسبه شد. نتیجه این محاسبه به صورت خلاصه در نمودار یک ترسیم شده است. میزان درآمد در دسترس سرانه سالانه در زمان آقای احمدینژاد حدود 1000 دلار برای هر شهروند ایران و در درجه دوم در زمان آقای موسوی حدود 690 دلار و در زمان آقایان هاشمی و خاتمی حدود 400 دلار سرانه به قیمت ثابت در هر سال بوده است. به این ترتیب دولتها براساس در اختیار داشتن درآمد نفت عبارتند از دولت آقای احمدینژاد، آقای موسوی و در رتبه آخر آقایان هاشمی و خاتمی قرار میگیرند.
با توجه به ارقام فوق میتوان کار آنی دولتهای مختلف در به کارگیری این میزان منابع را در پیشرفت کشور و بهبود زندگی مردم نیز بررسی کرد. به این معنی که آیا از این امکان بالقوه سرانه، دستاورد درخور و متناسبی برای مردم ایجاد شده و یا این منابع صرف ناکارآییهای نسبی دولتها شده است؟ یعنی اگر هر ایرانی میتوانسته با توجه به درآمدهای مزبور به طور متوسط و سرانه از ارقام فوق برخوردار بوده باشد آیا عملاً این برخورداری تحقق یافته است یا نه؟ برای پاسخ به این پرسش نیز یک روش این است که به کار آنی نسبی استفاده از درآمدهای نفت و گاز در سالهای مختلف توجه کنیم. برای این منظور تولید ناخالص داخلی بدون نفت به قیمت ثابت را به درآمد نفت به قیمت ثابت تقسیم میکنیم و روند آن را برای دوران دولتهای مختلف ترسیم میکنیم. به این معنی که درآمد نفت به قیمت ثابت را به صورت یک نهاده در نظر گرفته و تولید ناخالص داخلی بدون نفت به قیمت ثابت را به عنوان ستانده تصور کرده و نسبت تولید به نهاده را محاسبه و مقایسه میکنیم. این ارقام برای سالهای مختلف محاسبه شده و در نمودار زیر ترسیم شده است.
از آنجا که برخی نوسانات موردی نیز در این کمیت دخیل بوده است روند مزبور به صورت منحنی برازش شده در دادهها نیز ترسیم شده که با منحنی پررنگتر در نمودار نشان داده شده است. این نمودار نشان میدهد که با افزایش درآمد نفت در اختیار دولتها ریخت و پاش و عدم کارآیی نیز افزایش مییافته است.
استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
نمودار 1- متوسط درآمد نفت و گاز سرانه به قیمت ثابت در دروران دولتهای مختلف (قیمت ثابت 1387)
نمودار 2- نسبت تولید ناخالص داخلی بدون نفت به درآمد حقیقی حاصل از صادرات نفت خام و روند برازش شده مربوط