شاید حالا، شیوههای ورود مجریان چنان نباشد که باید باشد... هرچند که در سه- چهار سال اخیر، همهچیز متفاوت شده و بهخاطر انبوه دشواریهای پیش آمده، مجریان جوان(اگر از راه رسمی وارد شوند) دشوارتر از دورههای ما به تلویزیون و کار اجرا وارد میشوند اما هنوز هم دردسرهای فراوانی داریم.
برای انتخاب مجری برنامه، شیوه رایج این است که تهیهکننده برنامه، کسی را به مدیر گروه و گاهی مدیر شبکه پیشنهاد میدهد و با جدل فراوان، کسی برای اجرای برنامهای انتخاب میشود.
طبیعی است که اندازه آشنایی مجری با «اصل اجرا» و تناسب او با برنامه، بسیار به آشنایی مدیر گروه و مدیر شبکه با رسانه بستگی دارد.
اغلب، اصل مهمی که درنظر گرفته میشود، این است که مجری در برنامههای پیشینش چگونه ظاهر شده است... و گاهی این مسئله، تنها اصل انتخاب مجری است که به هزار دلیل، راه مناسبی نیست.
گاهی پس از مرور همه مسایل و انتخاب مجری و آغاز برنامه، به اصطلاح رایج کار ما: یا برنامه «میگیرد» و یا «نمیگیرد».
در برنامههای «گفتگو محور(تاکشو)»، مجری، محور برنامه است و میتواند براساس داشتههایش خود را«نشان» دهد. برای مخاطبان نیز زمینه مناسبی است که میزان توانایی مجری را به خوبی بشناسند.
از اینجا به بعد و در این صورت که برنامه «گیرا» باشد، همیشه، تصویر و حرکتها و گاهی صدای مجری در ذهن مردم ماندگار میشود. در کوچه و خیابان که او را ببینند، میشناسند و هرچند در کار ما، بازار داغ «امضا گرفتن» به مفهوم رایجش نیست اما بازار گفتگو، اظهار نظر، انتقاد و تعریف از کل و جزء صداوسیما و خلاصه انتظارهای گوناگون، داغ است.
از این مرحله به بعد، کار مجری وارد مرحلهای حساس و بسیار مهم میشود. پیشکسوتان ما کم و بیش، این مرحله را درک کرده بودند و «آداب سروری» را رعایت میکردند.
مجریان مشهور- که پیشکسوتان ما محسوب میشوند- بهخاطر حفظ اعتبار حرفهای و برای احترام به دلبستگی مخاطبان به آنان، مراقب رفتار، کردار و گفتار خود بودند و تلاش میکردند چهرهای که از آنان در ذهن مردم ساخته شده بود، مخدوش نشود. برای این مهم، طبیعی است که زندگی طبیعیشان دچار دشواریهایی میشد.
تصور کنید همراه خانواده و پس از چند هفته انتظار آنان، برای خوردن غذایی شبانه، به غذاخوری مشهوری رفتهاید و هنوز گرم خوردن نشدهاید که ناگهان، کسی از راه میرسد و با پوزش، کنار شما مینشیند و بیتوجه به محفل خانوادگی شما، از سیر تا پیاز درد دلش را درباره ضعف یا قوت برنامههای سیما به شما میگوید. در چنین مواقعی، آنچه فرد تازه رسیده را دلگرم به برخورد مناسب شما کرده، رفتار تلویزیونی شماست که در مقام یک مجری صمیمی و همراه مردم، تصویری دلپذیر از خود ارایه کردهاید.
حفظ سروری، برای پیشکسوتان ما بسیار هم بود. برای آن، از خصلتهای فراوان شخصی و عادتهای فراوانی می گذشتند تا جایگاهشان در نظر مردم، والا بماند. یادم نمیرود که چند سال پیش، همراه گروهی از همکاران و به صورت خودجوش و شخصی، سفری به مشهد مقدس داشتیم. در آن روزها، برنامه شبانه «مهتاب» پخش میشد و حسین رفیعی و سیدمحمد حسینی(که یادش به خیر باشد) مجریان «صمیمی و مردمی» برنامه بودند.
درگروه هفت- هشت نفری ما، حسین رفیعی هم بود. از صبحِ رفت تا شام بازگشت، آدمهای زیادی به سوی حسین عزیز میآمدند و اظهار لطف میکردند و برایم عجیب بود که از صبح تا شب، کوچکترین اثری از تغییر در رفتار حسین با مخاطبان عصر و غروب ندیدم.
همان جا بحثمان داغ شد که چرا بهرغم اجرای همزمان برخی از ما در شبکههای دیگر، مردم واکنشی به حضور ما نشان نمیدادند یا برخوردشان در اندازه نشان دادن با دست، خلاصه میشد.
به این نتیجه رسیدیم که مخاطبان ما، همه را میشناختند اما در رفتار تلویزیونی حسین با رفتار بیرونیاش تفاوتی نمیدیدند و همین، به آنان مجال میداد که با خیال آسوده، پیش بیایند، سلام و احوالپرسی کنند و گاهی آسایش او را هم بگیرند.
از همین جا میخواهم نتیجه بگیرم که شباهت ما در مقابل دوربین و جدای از تلویزیون، یک اصل مهم و یکی از رازهای توفیق مجری است.
سوی دیگر موضوع نیز مهم است، این که مجری، پس از مدتها توانایی در اجرا و تشابه با شخصیت حقیقی خود، بتواند رسم شهرت را رعایت کند و از نظر اخلاقی یا حرفهای دچار برخی از حاشیهها نشود.
منظورم حاشیههایی که «درست» میکنند، نیست... حتی حاشیههایی که «درست میشوند» هم از بحثم خارجاند؛ مقصودم مطرح کردن حاشیههایی است که «درست میکنیم». حاشیههایی مانند ورود به هیئت مدیره کارخانههای صنعتی(البته فقط برای سود مالی)، سوءاستفاده از آنتی که متعلق به همه مردم است برای تبلیغ غیرمستقیم یا مستقیم مجموعهای که مجریان با آنها مرتبطند، گرفتن سِمَت هایی که نه براساس لیاقت، برمبنای ارتباط مجریان با رسانه شکل گرفته و سرانجام افتادن از سوی دیگر بیملاحظهگی، یعنی گیرافتادن در فسادهای مالی و اخلاقی است.
با شیوه رایج کنونی، که در جذب مجریان، رابطههای خویشاوندی یا سلیقههای گوناگون و شخصی(بیش از ساختار) دخالت دارد؛ طبیعی است که بهدست آوردن اعتبار، ساده و آسان اما نگهداشتن آن بسیار سخت است.