دکتر حسین میر محمد صادقی

  در یکی از مصاحبه‌های رئیس‌جمهور محترم به مطالب مختلفی اشاره شده است که هر یک قابل نقد و بررسی است. اظهارات ایشان در مورد لزوم حداکثری بودن نظام اسلامی، دغدغه داشتن نسبت به فرد فرد آحاد ملت، رد خودمطلق‌انگاری برخی از روزنامه‌ها و جراید، که خود را معیار حق و باطل می‌دانند، قطعاً مطالب درستی است که شاید ملت ایران نیز تشنه شنیدن چنین موضوعاتی و اتخاذ چنین مواضع عادلانه‌ای از سوی مقامات بالای کشور باشد.

 همین‌طور، اشاره ایشان به این که وقتی سخن از استقلال گفته می‌شود، نباید ذهن‌ها تنها معطوف استقلال قوای مقننه و قضائیه شود، ‌بلکه قوه مجریه نیز قوه مستقلی است و دخالت سایر قوا در امور آن پذیرفتنی نمی‌باشد، سخن درستی است. لیکن باید به این سخن درست تبصره‌ای را افزود و آن این که دلیل تأکید بیشتر بر استقلال قوای مقننه و قضائیه، نه تنها در ایران بلکه در همه کشورهایی که دغدغه آزادی و دموکراسی را دارند، آن است که قوه مجریه صاحب اصلی قدرت است، همان قدرتی که اتفاقاً در سخنان رئیس جمهور محترم، در بیان اهمیت قوه مجریه نیز به مصادیق متعددی از آن اشاره شده است. آنچه که در دنیا بیشتر مشاهده می‌شود و برای مردم دوستدار آزادی و مردم‌سالاری دغدغه‌آورتر است، دخالت این قوه صاحب قدرت در امور سایر قواست و شاید به همین دلیل قانون اساسی علاوه بر ذکر اصل کلی استقلال قوا از یکدیگر، در اصل دیگری به طور خاص به استقلال قوه قضائیه اشاره کرده است وگرنه عکس آن کمتر اتفاق می‌افتد. به فرض هم که چنین شود، معمولاً قوه مجریه از قدرت و اهرم‌های لازم مالی، سیاسی، اداری، اقتصادی و نظایر آنها برای حصول اطمینان از عدم نقض استقلال خود برخوردار است.

رئیس‌جمهور، در بخش دیگری از سخنان خود گفته مشهور امام راحل را در مورد این که مجلس در رأس امور است، مربوط به دورانی دانسته‌اند که پست نخست‌وزیری در نظام اجرایی ایران وجود داشته و امور اجرایی کشور عمدتاً توسط نخست‌وزیر و نه رئیس‌جمهور اداره می‌شده است. فحوای کلام ایشان آن است که وقتی رئیس‌جمهور در رأس امور اجرایی می‌باشد، که او نیز با رأی مستقیم مردم انتخاب شده مسلماً میزان رأی وی از فرد فرد نمایندگان مجلس بیشتر است، باید رئیس‌جمهور و مجموعه قوه مجریه و نه مجلس را در رأس امور دانست. که ظاهراً این سخن بر مبنای این پیش‌فرض گفته شده است که آنچه که مجلس را در رأس امور قرار می‌دهد منتخب بودن آن و تعداد آرای نمایندگان عضو آن می‌باشد و چون این مسئله در مورد رئیس‌جمهور هم صادق است، پس در رأس امور بودن را باید به رئیس‌جمهور و قوه مجریه نسبت داد و نه به مجلس. لیکن این پیش‌فرض صحیح به نظر نمی‌رسد واقعیت آن است که در رأس امور بودن مجلس به تعداد آرای نمایندگان برنمی‌گردد، بلکه به دلیل نظارت و مراقبتی است که این نهاد از سوی ملت نسبت به صاحبان قدرت و در رأس آنها قوه مجریه اعمال می‌کند. بدون این نظارت بیم مطلق‌العنان شدن قوه قدرتمند مجریه می‌رود. دربسیاری کشورها نیز دقیقاً همین‌طور است که هر رئیس‌جمهوری از هر تعداد آرایی که برخوردار باشد احترام خود را نسبت به مردم در میزان تقید خود نسبت به نظرات پارلمان می‌داند، و به عبارت دیگر پارلمان در همه جا نماد مردم‌سالاری است. در مناطقی که پارلمان منتخب مردم دست برتر را داشته است هیچ‌گاه سخن از دیکتاتوری به میان نمی‌آید، بلکه خاستگاه و جایگاه همه دیکتاتوری‌های عالم قوه مجریه مطلق‌العنان بوده است. 

منبع: خبرآنلاین