ما به دو شکل میتوانیم در مورد جنگ آفرینش ادبی انجام دهیم؛ یکی این که به نیازهای مخاطب اصلا توجهی نکنیم و تنها به فکر انجام تکلیف باشیم. یعنی انتقال ارزشهایی که از جنگ میدانیم، صرفنظر از این که شنوندهای دارد یا ندارد تنها بر این اسا که انتقال این تجربیات بگذاریم، کاری که الان دارد اتفاق میافتد؛ یعنی ما کنگره برگزار میکنیم و شعر میخوانیم، با حمایتهای دولتی کتاب منتشر میکنیم و کتابها در سراسر کشور روی پیشخوان کتاب فروشیها میرود، بدون این که توجه واقعگرایانهای به خواست مخاطب داشته باشیم. ما نقشه جغرافیایی روشنی از حوزه مخاطبان ادبیات دفاع مقدس نداریم و بدون این که معرفی کامل و درستی از جنگ به این نسل صورت گیرد، معرفیای که در آن از المانهای جنگ سوءاستفاده صورت نگرفته باشد، نداریم. امروز کمتر ادبیاتی در این حوزه داریم که تصویر جنگ در آن مخدوش نشده باشد و شخصیتها تمام و کمال معرفی شده باشند.
به عبارتی ما از جنگ آن معرفی را نداشتهایم که تپش، وسوسه و دغدغهای را در نسل جوان به وجود آورد که باعث شود او به جستجو در آثار ادبی این حوزه بپردازد. شکل ایدهآلش این است که این نسل به تعریف واقعی از جنگ برسند، آن وقت به جستجوی آثار مربوط به جنگ بیاید. آن نیاز در واقع سفارشی است که به شاعر و نویسنده داده میشود، او بر آن مبنا شروع به خلق اثر میکند و...
فعلا از آن طرف هیچ فرکانسی نمیآید؛ اگر هم میآید بسیار ضعیف است. البته کسانی هستند که به ما میگویند از آن روزها بگویید، از خرمشهر از شهید باکری و بقیه بگویید؛ ولی در مقابل نسل وسیعی از نسل جوان ما هستند که تصویر مخدوش شدهای هم از جنگ در ذهنشان نقش بسته، اما این ادبیات آنها را راضی نمیکند.
شاید وجود نگاهی متفاوت از آن چه که امروز نزد نویسندگان ادبیات دفاع مقدس ما وجود دارد، لازم باشد به کنکاش و انعکاس زوایای ناشناخته جنگ بپردازند و با نگاههای ملموستر از جنگ ارتباطی میان نسل امروز با نسل جنگ به وجود آورند و این نگاه را به آینده نیز انتقال دهند.
باید تحولات بنیادی در مرزهای مخاطب شناسی به صورت واقعگرایانه صورت بگیرد و مقداری از حمایتهای دولتی به شعر و ادبیات دفاع مقدس معطوف به نسلهای تازه شود. اینها سبب میشود بازار ادبیات مقدس پررونق و گرم شود. این را بپذیریم که در نسل جدید پرسشهایی اساسی در مورد موضوعات اساسی جنگ ما وجود دارد که ما باید اجازه طرح این پرسشها را بدهیم؛ زیرا برای آنها پاسخ داریم، پاسخهای محکم و قاطعی هم داریم؛ اما تا زمانی که اجازه طرح این پرسشها را ندادیم و روشنگری نکرده و این نسل را با جنگ آشتی ندادهایم و ملی بودن موضوع جنگ را فراموش کردهایم، تنها داریم از آن بهرهبرداری سیاسی میکنیم و مخاطب قابل اعتنایی در حوزه جنگ نخواهیم داشت که برمبنای آن سفارشی صورت بگیرد و اثری خلق شود.
شکلی از ادبیات دفاع مقدس که اینک تولید میشود، اتوبانی یک طرفه است که برمبنای المانهای مشخص و روشن با تعریف دهه 60 تنها تولید ادبی میشود بدون ارتباط نسل جدید با این تولیدات، دلیلش هم فروش پایین محصولا فرهنگی مرتبط با حوزه دفاع مقدس است.