لاسجردی
سیاست جمهوری اسلامی ایران مذاکره و پیش بردن اهداف در فضای گفتمانی است. به همین دلیل گفت و گوهایی که ایران با طرف های مختلف انجام می دهد می تواند به عنوان یک ابزار برای دست یابی به سیاست ها مورد توجه قرار گیرد. اما این ابزار باید بهینه، به روز و با قابلیت هزینه و منفعت باشد تا پاسخ گوی نیازهای کشور در این زمینه باشد.
به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران در فضای مباحث هسته ای از سالیان اخیر تا ابتدای امسال موضوع 1+5 را به عنوان محور اصلی انتخاب کرده بود. این انتخاب از جهتی به جایگاه 1+5 و اینکه اعضای این گروه احساس مدافع عام و ادعای نمایندگی جامعه جهانی داشتند باز می گشت. اما از ابتدای امسال که موضوعاتی فراتر از فرمول 1+5 و یا فرمول های 3+5 یا 2+3 یا... پیش آمد جمهوری اسلامی ایران نیز تاکتیک های خود را تغییر داده و با توجه به کندی و عدم صراحت 1+5 علاقمند بهم ریختگی فرمول مذاکرات شد.
اما نکته قابل توجه این که مذاکرات ایران با 1+5 و گروه وین در کنار هم حائز اهمیت و اولویت است. چون این دو گروه مجموعه ای کاملا در هم آمیخته هستند. گروه وین متشکل از آمریکا، فرانسه و آژانس است از دل 1+5 در آمده و پوششی در این گروه دارد. لذا این دو گروه زیاد از هم دور نیستند. اما موضوع مذاکره با 1+5 اولویت است. چون صد آمد نود هم پیش ما است. اگر بتوانیم با گروه 1+5 مذاکره کرده و مشکلات خود را با این گروه حل کنیم به نوعی مذاکرات وین هم حل خواهد شد.
از آنجا که مذاکرات ایران مبنی بر اثبات حق فعالیت صلح آمیز هسته ای تابعی از مباحث سیاسی شده است؛ لذا مباحث هسته ای ایران با تابلوی مباحث سیاسی شناخته می شود. یعنی تمامی مسایل مربوط به گروه 1+5 ، گروه وین و یا خود آژانس به مسایل سیاسی آغشته شده است.
در مذاکرات گروه 1+5 یک گروه سیاسی و گروه وین یک گروه تخصصی است. اما به نظر می رسد چون ماهیت پرونده هسته ای کشور ما به دلیل نگرش غربی ها به جنبه های غیر فنی و سیاسی سوق پیدا کرده به همین جهت گفت و گوها نیز به نوعی تحث تاثیر مسایل سیاسی است. لذا هر چند گروه وین به دلیل عضویت آژانس یک گروه تخصصی و فنی است و باید به فعالیت هسته ای ما نگاه تخصصی داشته باشد ولی این گروه نیز تحت تاثیر مسایل سیاسی قرار گرفته و با این دید به مسایل می نگرد.
از نگاه جمهوری اسلامی ایران که علاقمند به فضای جدید برای گفت و گو است به نظر می رسد بیانیه تهران کارگشا خواهد بود. زیرا اولا بیانیه تهران از لحاظ ادبیات غیرغربی بوده و با نگاه ایران، ترکیه و برزیل نگارش شده است. ثانیا ملاحظات احتمالی 1+5 در گفت وگو ها و مذاکرات در این بیانیه دیده شده است. نکته سوم این است که ایران در بیانیه تهران تلاش کرده تا میانبری از تمامی گفت و گوها و حساسیت های قبلی جهان غرب بزند که یکی از دلایل تاکید امروز ایران بر دستور کار بودن گفت و گو با 1+5 نیز همین امر است.
در بیانیه تهران ما تلاش کردیم تمامی خواست های مشروع خود را که تاکنون غربی ها به دلایل سیاسی نمی پذیرفتند؛ مانند ایران هسته ای، بحث غنی سازی و تبادل سوخت و ... به عنوان بندهایی از یک بیانیه بگنجانیم که مورد توافق دو کشور مهم عضو غیردائم شورای امنیت است.
در فضایی که قبل ماه مبارک رمضان به وجود آمد، کشورهای غربی آماده مذاکره بودند ولی ما به لایلی اعلام کردیم که یک ماه و نیم دیگر گفت و گو خواهیم کرد. شاید یکی از دلایل این شروط این بود که در مجموع فضا به نفع ما بود؛ ما توانسته بودیم بیانیه ای را تایید کنیم و توسط برزیل و ترکیه یک فضای جدید ایجاد کنیم.
فضای قبلی تغییر پیدا کرده است و الان زمان آن رسیده است که آن ها از ما بخواهند تا بازی را شروع کنیم. به نظر می رسد الان زمان بازی گری ما است تا بخواهیم به اصطلاح سربازان و مهره های خود را به حرکت در آورده و عوامل و لوازم مختلف را دخیل کنیم تا مذاکره شکل بگیرد.
علت اینکه دولت یا مقامات رسمی از شروط حرفی نمی زنند به خاطر گذشت زمان است. چون زمانی که ما در نظر گرفته بودیم تمام شده است و هم اکنون زمان مذاکره است. لذا اگر به آن شروط باز گردیم خودبه خود باید زمان دیگری را وارد کنیم ولی اگر به شروط گذشته باز نگردیم نشان می دهد آماده مذاکره هستیم.
علت اصلی اینکه آقای متکی از شروط گذشته سخن به زبان نمی آورد و حتی آقای رییس جمهور در کنفرانس خود در نیویورک تنها به اعلام آمادگی مذاکره با 1+5 اکتفا کرد این بود که اصطلاحا توپ را به زمین رقیب انداخته و آن را تهییج به مذاکره کرده و مجبور کنیم زمان مذاکره را با اما و اگرها عقب نیاندازند.
کارشناس مسایل بین الملل و سیاست خارجی