۰ نفر
۱۳ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۳:۲۹

حسین معززی‌نیا

 

شنبه دوازدهم بهمن‌ماه: ساعت ده صبح. تا دم صبح مشغول آماده کردن شماره دوم ویژه‌نامه‌ بوده‌ایم. بعد از سه ساعت خواب، چند دقیقه قبل از ساعت ده خودم را به سینما فلسطین می‌رسانم. قرار است «وقتی همه خوابیم» نمایش داده شود و طبعاً سالن شلوغ شده. فیلم با پانزده دقیقه تأخیر شروع می‌شود. اولین چیزی که جلب توجه می‌کند موسیقی فیلم است که اجرای جدیدی از قطعات نینو روتاست برای «پدرخوانده» که به تدریج با «شمال از شمال غربی» ترکیب می‌شود. نکته جذاب بعدی، یک پلیس راهنمایی و رانندگی است که سر چهار راه ایستاده و برای دستور حرکت دادن به اتومبیل‌ها یک دور کامل دور خودش می‌چرخد و با فیگوری شبیه بالرین‌ها سوتش را به طرف دهانش می‌برد. او برای انجام این عمل ساده، مثل دیگر شخصیت‌های فیلم‌های بیضایی چند برابر آن چه لازم است انرژی صرف می‌کند.

ساعت یازده: نزدیک به چهل دقیقه است که چکامه چمانی و نجات شکوندی در مکان‌های مختلف با هم ملاقات می‌کنند و درباره اموری نامشخص، حرف‌هایی نامشخص می‌زنند. تعقیب روند حوادث فیلم برایم دشوار شده و احساس می‌کنم توانایی‌ درک فیلم‌ام را از دست داده‌ام. ناگهان کسی دستور کات می‌دهد و یک گروه فیلمبرداری را می‌بینیم و مشخص می‌شود که تا این لحظه فیلمی را می‌دیده‌ایم که درون وقایع فیلم اصلی در جریان بوده. دوباره به خودم اطمینان پیدا می‌کنم و خیالم راحت می‌شود که هنوز قدرت فهم آن چه را در یک فیلم سینمایی رخ می‌دهد، از دست نداده‌ام. فقط از این تعجب می‌کنم که چرا این مقدمه تا این حد طولانی بوده است. حالا قرار است یک سوپراستار بی‌استعداد (حسام نواب‌صفوی) را جایگزین بازیگر مرد فیلم کنند و این پیام به ما منتقل شود که در سینمای ایران، هر کسی می‌تواند با پول، بازیگر ‌شود. چند دقیقه بعد، همه صحنه‌هایی که قبلاً دیده‌ایم با بازی نواب‌صفوی تکرار می‌شود و حالا دوباره نمی‌دانم باید چه چیزی را تماشا کنم.

ساعت یازده و بیست دقیقه: جفاکاری سرمایه‌داری علیه هنر اصیل در شکل جدیدی بروز می‌کند؛ یک تهیه‌کننده چندش‌آور سینما به نام اشتهاریان با خاله‌زاده بدترکیبش که حتی نمی‌تواند درست صحبت کند (شقایق فراهانی) آمده و چک می‌دهد تا بازیگر بااستعداد و خارق‌العاده فیلم (مژده شمسایی) برود دنبال کارش و همه صحنه‌ها از ابتدا فیلمبرداری شود. به این فکر می‌کنم که در تمامی طول تاریخ سینما (در دنیا و در ایران) تهیه‌کننده‌ها مشتاق کار با ستاره‌ها بوده‌اند و در مواردی آنها را به فیلم‌ها تحمیل کرده‌اند و می‌کنند، اما چرا باید کسی را به فیلم تحمیل کنند که به نظر می‌رسد روزی سه نوبت زبانش را در آب جوش فرو می‌کند؟! و به خاطر حضور او هزینه فیلمبرداری مجدد را هم بپردازند؟ مردم هم می‌روند چنین فیلمی را تماشا می‌کنند؟ پس چه کسی در دنیا باقی مانده که قدر هنر ناب را بداند؟ خانم‌ها چکامه چمانی و پرند پایا و مژده شمسایی؟

ساعت دوازده: فیلم با این دیالوگ تمام می‌شود: دختربچه: مامان، هنوزم سینما رو دوست داری؟ مامان: سینما رو آره عزیزم، حاشیه‌هاشو نه. «وقتی همه خوابیم» مقاله‌ای است تصویری درباره این که در سینمای کشور، عروسک‌های لوس جایگزین هنرمندان واقعی شده‌اند و سرمایه، خلاقیت را لگدمال کرده و فیلمنامه‌ها تحریف می‌شوند و استعدادها تلف می‌شوند و شقایق فراهانی‌ها به جای مژده شمسایی‌ها سالی شش تا فیلم بازی می‌کنند و خلاصه اوضاع خیلی خراب است و هنر قربانی شده، رفته پی کارش. از سالن که بیرون می‌آیم به این فکر می‌کنم که با همه این حرف‌ها، در سینمای همین کشور فیلمی مثل «وقتی همه خوابیم» امکان تولید پیدا می‌کند و سازنده فیلمی با این حال و روز «استاد» به حساب می‌آید و کسانی به جارو کردن پشت صحنه فیلم‌های او افتخار می‌کنند.

ساعت چهار بعدازظهر: هر چه پرس و جو می‌کنم، در جایی نام هیئت داوران اصلی جشنواره را پیدا نمی‌کنم. این اتفاق، بدون تردید موفقیت ویژه و بی‌نظیر جشنواره بیست و هفتم است و در بیست سال اخیر، هیچ وقت در این مقطع از برگزاری جشنواره، نام هیئت داوران نامشخص باقی نمانده است.

ساعت هفت: ابتدا سکانسی از فیلم «زیر نور ماه» پخش می‌شود و بعد، نمایش «سوپراستار» شروع می‌شود! هم‌چنان آنونس جشنواره را نشان‌مان نداده‌اند. در «سوپراستار» یک بازیگر مشهور سینما (شهاب حسینی) را می‌بینیم که آدم خیلی بدی است. فیلمش را نیمه‌کاره رها می‌کند، به همه توهین می‌کند، همه نوع مواد غیرمجاز مصرف می‌کند و همه نوع رابطه نامشروع با بانوان برقرار می‌کند.

ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه: سوپراستارمان هنوز آدم بدی است. خیلی بد. هر چه از بدی‌هایش بگویم، کم گفته‌ام.

ساعت هشت: یک شازده کوچولو وارد داستان شده تا سوپراستار را به معناگرایی و جست‌وجوی حقیقت دعوت کند. سوپراستار را نصیحت می‌کند که: «همه‌ش که ظاهر نیست. چیزای دیگه هم هست» و سوپراستار می‌گوید: «بحث فلسفی که پیش میاد، باید سیگار بکشم».

ساعت هشت و پنجاه دقیقه: سوپراستار تصویر خودش را پاره می‌کند، متحول می‌شود و فیلم به خوبی و خوشی به پایان می‌رسد. گویا امروز، روز پاک‌سازی سینما از همه پلشتی‌ها بود. 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 3086

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسين-د IR ۱۹:۱۳ - ۱۳۸۷/۱۱/۱۳
    18 1
    وقتي حال و روز فيلم هاي به اصطلاح اساتيد و حرفه اي ها اين باشد ديگر از تازه كارها چه انتظاري مي رود. اي كاش استاد به مژده شمسايي مجال بازي در ديگر فيلم ها را بدهد تا ديگر بخاطر اين مساله شاهد فيلم سطح پايين از ايشان نباشيم.