تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۲۳

پیمان یوسفی

رای چهارشنبه بلیت گرفته بودیم که خودمان را قبل از ورود تیم ملی به کره شمالی به پیونگ یانگ برسانیم؛ اما سفارت کره شمالی در تهران در زمانی که مورد نظر ما بود ویزا نداد تا برای سفر به کره به مشکل برخورد کنیم. زمین و زمان را به هم دوختیم تا به پرواز برسیم اما نشد؛ با این حال، رایزنی مسئولان شبکه و سازمان صدا و سیما باعث شد با هواپیمای رئیس‌جمهور که برای برگرداندن تیم ملی به کره شمالی پرواز می‌کرد، همراه شویم. خیلی دیر؛ اما در زمانی که باید، به کره رسیدیم: بامداد شنبه، خسته اما با هدف و امیدوار برای نتیجه‌ای که مردم منتظرش هستند.

تیم ملی در هتلی مناسب و شیک مستقر شده بود. بعد از 12 ساعت پرواز خسته‌تر از آن بودیم که بتوانیم پیش از بازی گزارشی از تیم ملی، شیوه کار، محل اسکان، نوع تغذیه و میزان رضایتمندی بازیکنان از اردوها بگیریم با این حال مشخص بود که همه چیز مطابق برنامه پیش می‌رود. برنامه غذایی آن طور که آشپز تیم ملی می‌خواست تنظیم می‌شد و آخرین نهار را هم تیم باید در سفارت ایران در پیونگ یانگ صرف می‌کرد که باز هم همه چیز در کنترل و مطابق میل بود.

برای تنظیم ساعت خواب و خو گرفتن شرایط فیزیولوژیک بدن با ساعت کره شمالی اصلاً وقت نداشتم و به همین دلیل با کمترین میزان استراحت به ورزشگاه یانگ گاکدو رفتم. چهارسال پیش که به این کشور آمده بودم آنها ورزشگاه کارگران را برای بازی انتخاب کرده بودند که گنجایش 65 هزار نفر را داشت اما این بار در فاصله کمی تا زمان بازی، آنها یانگ گاکدو را معرفی کردند. ورزشگاهی کوچک اما زیبا که فقط 30 تا 35 هزار نفر را در خود جای می‌داد.

اوضاع داخلی ورزشگاه و شیوه استقرار تماشاگران در ورزشگاه بهتر از 4 سال قبل بود اما شیوه تشویق آنها هیچ تغییر نکرده بود. از یک ساعت پیش از بازی شروع کردند و تا پایان بازی دست از تشویق برنداشتند. این مدل تشویق آنها ما ایرانی‌ها را حسرت‌زده می‌کند که‌ای کاش تماشاگران خوب ما هم در بازی‌های ملی 90 دقیقه با همین حرارت و بدون یک لحظه آرامش تیم ملی‌شان را تشویق کنند.

قرار بود من در باکس تلویزیونی بازی را گزارش کنم اما بعد از ورود به ورزشگاه متوجه شدم باید به میان تماشاگران بروم و از میان آنها بازی را گزارش کنم. این بدترین اتفاق برای هر گزارشگری است. در میان سر و صداهای کرکننده تماشاگران کره‌ای صدای خودم را هم نمی‌شنیدم و مجبور شدم میکروفن را نزدیکتر از حد معمول به صورتم نگه دارم با این حال به دلیل شرایط آنجا ناخودآگاه فریاد می‌زدم و هنوز نمی‌دانم بازی را چطور گزارش کردم. این وضعیت حتی تمرکز من را هم از بین برد.

بازی که شروع شد امیدوار شدم تیم به آن چیزی که می‌خواهد برسد اما روند بازی ما کند و کندتر شد تا آنکه بازی تمام شد. کره نسبت به 4 سال پیش روند بهتری پیدا کرده بود. بهتر فوتبال بازی می‌کرد و مهمتر از همه اینکه برای صعود به جام جهانی این بار کاملاً امیدوارانه بازی می‌کرد. با پایان بازی همه فکرمی‌کردند همه چیز تمام شده اما افشین قطبی خیلی تلاش کرد بازیکنان ما را برای بازی چهارشنبه آماده کند. بلافاصله بعد از بازی سوار اتوبوس شدیم تا با پرواز اختصاصی به تهران برگردیم. هواپیما در ایالتی در چین برای سوختگیری توقف کرد و بعد از 90 دقیقه به هوا برخاست تا ساعت 20/3 بامداد دیروز که ما را وارد تهران کرد. پایان سفری 48 ساعته که البته 24 ساعت از آن را درون هواپیما بودم.

منبع: خبرآنلاین