روزنامه ایران در این باره نوشت:
غروب نهم آذر مردم حاضر در یکی از بوستانهای جنوب غرب تهران مرد جوانی را دیدند که با لباسهای خونآلود سراسیمه فرار میکرد. پسر کوچولویی هم در بغلش بود که فریاد میزد، «مامانم را کشتند، کمکم کنید»!
دقایقی بعد همزمان با فرار مرد جوان، شاهدان پس از کمی جستوجو پیکر خونین و بیجان زن جوانی را پشت درختچهها یافته و پلیس را باخبر کردند.
مأموران کلانتری 119 مهرآباد جنوبی پس از حضور در محل حادثه و در نخستین تحقیقات دریافتند نرگس - 33 ساله - با ضربههای قمه از پا درآمده است.
با اعلام موضوع به قاضی شاهنگیان - بازپرس کشیک ویژه قتل - تجسسهای ویژه جنایی در اینباره آغاز شد و ساعتی بعد چنگیز - همسر 35 ساله قربانی جنایت - در یکی از خیابانهای اطراف محل زندگیاش دستگیر شد و بلافاصله به قتل اعتراف کرد.
«حدود 15 سال قبل با نرگس ازدواج کردم. اوایل زندگی خوبی داشتیم. من هم با کار در فرشفروشی پدرم درآمد متوسطی داشتم، اما پس از تولد دختر و پسرمان، مشکلات زندگیمان هم بیشتر شد. از آنجا که مواد مخدر مصرف میکردم، همسرم دائم اعتراض میکرد و بهانه میگرفت. بالاخره کار به جایی رسید که حدود 4 ماه قبل خانه را ترک کرد و مرا با دختر 14 ساله و پسر 7 سالهمان تنها گذاشت.
در این مدت خیلی تلاش کردم تا با هم آشتی کنیم، اما قبول نمیکرد، تا اینکه سهشنبه تماس گرفت و گفت دلش برای پسرمان تنگ شده و میخواهد او را ببیند، بنابراین از او خواستم به یکی از بوستانهای نزدیک خانه بیاید. حدود ساعت پنج بعد از ظهر بود که همسرم رسید. وقتی او را دیدم، با خوشرویی و آرامش مشغول صحبت شدیم، اما وقتی احساس کردم تمایل به حرف زدن دارد، از او خواستم به قسمت خلوتتر پارک برویم، بعد پسرمان مشغول بازی شد و خودمان هم روی نیمکت نشستیم. وقتی مطمئن شدم اعتمادش جلب شده، ناگهان با کاردی که همراه داشتم، او را زدم. همان موقع پسرم با شنیدن صدای فریادهای مادرش به طرف ما دوید، اما دیگر کنترلم دست خودم نبود و 6 ضربه دیگر هم زدم. سپس با عجله پسرم را بغل کرده و از آنجا گریختم.»
بدینترتیب متهم پس از اعترافهایش با قرار قانونی بازداشت شد و برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
181