احتمالاً شما هم تاکنون با فهرستهایی که به عنوان پرفروش ترین کتابهای ماه یا هفته منتشر میشوند برخورد کردهاید. این فهرستها گاهی مبنایی برای قضاوت نیز میشوند مثلاً یک نویسنده یا ناشر با اتکای به همان فهرست از اهمیت کتابهایش و استقبال زائدالوصف علاقه مندان به کتاب داد سخن میدهد.
هفته گذشته به یکی از کتاب فروشیهایی که به صورت تخصصی به عرضه و فروش کتاب های شعر مشغول است، رفتم. مسوول کتاب فروشی از فهرستی پرفروش ترین آثارش پرینتی گرفت و داد به من. در آن فهرست حدود 20 اثر پرفروش شعر در کتابفروشی یاد شده وجود داشت.
با کمال تعجب دیدم کتابهایی که این روزها به عنوان پرفروش ترین کتابهای حوزه شعر معرفی میشوند و بیشترین نقدها و نظرها و تمجیدهای مطبوعاتی نصیبشان میشود در آن فهرست جایی ندارند و برعکس پرفروشترین کتاب آن کتاب فروشی تخصصی شعر به کتاب شاعری اختصاص دارد که حداقل این حقیر نقد یا نظر یا حتی معرفی مطبوعاتی کوتاهی هم درباره اش نخوانده بودم.
شگفتی من وقتی بیشتر شد که مسوول آن کتاب فروشی گفت این روزها مشکلی که ما داریم این است که بیشتر مراجعان خواستار خواندن غزلهای نو اند، اما بیشترین مجموعههایی که منتشر میشوند، شعر سپیداند.
جالب این جاست که در اغلب فهرستهایی که در اینترنت و برخی نشریات منتشر میشود ، مجموعههای شاعران کلاسیک سرا حضور ندارند و اگر بر اساس این فهرستها بخواهیم نظر بدهیم اکثریت قاطع خوانندگان شعر را خوانندگان مجموعههای شعر سپید و عمدتاً از دو سه ناشرخاص تشکیل میدهند در حالی که تنوع ناشران، گرایش به نحلههای مختلف شعر و نامهای نه چندان مطرح شاعران جوان در این گونه فهرستها نادیده گرفته میشوند.
منظور من این نیست که آنچه به نام پرفروشها در برخی از سایتها یا نشریات منتشرمیشود ، جعلی یا بی پایه است بلکه معتقدم این گونه فهرستها ، بیش تر از این که پایه ای علمی و آماری داشته باشد ، سوگیری تبلیغاتی و برجسته سازی آمارهای چند کتاب فروشی و ناشر خاص است . این که ناشر یا نویسنده ای بخواهد برای اثرش تبلیغ کند البته امری طبیعی است و نمی توان برآن خرده گرفت اما این که بدون در نظر گرفتن همه واقعیت بازار نشر و علایق مخاطبان بخواهیم بخشی از توجه مخاطبان را به حوزه ای خاص و گونه ای از شعر به تمام مخاطبان و همه واقعیت بازار نشر تسری بدهیم ، شکلی از فریب مخاطب است.
آگاه شدن از حقیقت بازار نشر و پخش کتاب بیش از هر گروه و قشری به کار ناشران می آید. آنها اگر بدانند به راستی تصوری که از سلایق خوانندگان دارند، در برخی موارد با واقعیت موجود تطابق ندارد. سعی در اصلاح دیدگاه های خود خواهند کرد و فاصله موجود میان تقاضای بازار و عرضه کاهش خواهد یافت به همین دلیل به نظر میرسد ایجاد سامانهای علمی، پویا و همه گیر برای آگاه شدن از سلایق و علایق مخاطبان که اولاً سوگیری تبلیغاتی خاصی نداشته باشد و ثانیاً همه بازار کتاب و ناشران فعال را دربرگیرد و ثالثاً به روز و کارآمد باشد ، میتواند به ناشران، مولفان و خواستاران ادبیات کمک کند.
52