به گزارش خبرآنلاین استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه در این جلسه دربارۀ مبانی حزب و تشکل سیاسی از دیدگاه علوم سیاسی و جامعه شناسی بحث می کنیم، افزود: یکی از مبنای تشکیل حزب براساس نظر غالب متفکرین، حق طبیعی انسانها است.
وی افزود: حق طبیعی حقی است که در فطرت همۀ انسانها وجود دارد و همزاد انسان است. همچنین این حق استثنابردار هم نیست؛ چراکه اگر استثنابردار شد، دیگر حق طبیعی نیست.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه حق طبیعی حقی فرازمانی، فرامکانی و فراجنسی است، گفت: این حق، شامل همۀ انسانها میشود و فرقی میان سیاه و سفید نیست؛ اگر چه درحالحاضر در کشورهایی، مانند آمریکا این تبعیض همچنان میان سیاه و سفید وجود دارد؛ چراکه در آمریکا، همیشه به سیاهپوستها با نگاه خاصی برخورد شده است.
مهاجرنیا در ادامه گفت: حق طبیعی قبل از همۀ الزامات وضعی در سرشت انسان وجود دارد. این حق حتی قبل از التزام انسان به خدا، دین، پیامبر و ولایت فقیه وجود دارد؛ چراکه عقل انسان که حجت درونی او است، قبل از دین بهوجود آمده و بر وجود حق طبیعی انسان صحه میگذارد و تأیید میکند.
وی با بیان اینکه بخشی از حق طبیعی به حق مطالبه برمیگردد، اظهار کرد: در این بخش، وقتی میگوییم این امر حق طبیعی او است، یعنی میتواند آن را مطالبه کند؛ مثلاً مردم ایران در زمان شاه که حق آزادی را از آنان گرفته بودند، آزادی خود را مطالبه میکردند؛ که این، جزء حقوق طبیعی آنها بود.
این پژوهشگر مسائل سیاسی افزود: بخشی از حق طبیعی به مصونیت انسان برمی گردد. در این بخش اگر کسی مثلاً عضو حزبی باشد یا مقالهای در چارچوب قانون بنویسد، نباید بازخواست شود یا مثلاً رد صلاحیت بشود زیرا او از حق طبیعی مصونیت برخوردار است.
مهاجرنیا افزود: منشأ این حق براساس نظر متفکران غربی عقل است. آنها معتقدند که عقل، این حق را برای انسان بهوجود میآورد؛ اما برخی هم میگویند که خدا هم خالق انسان و هم خالق این حق طبیعی است.
این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه حق طبیعی نباید مخالف عقل باشد، افزود: بر اساس اعتقاد ما، حق طبیعی نباید خرافات و موهومات باشد. حق طبیعی نباید مخالف گزارههای دینی باشد.
وی در ادامه افزود: حق طبیعی فراتر از قراردادهای بشری است؛ مثلاً یکی از مبانی حقوق ملت که در قانون اساسی ما وجود دارد، این است که اینها جزء حقوق طبیعی و فطری ملت هستند. نه کسی به آنها داده و نه کسی میتواند از آنها بگیرد اگر کسی بخواهد مثلاً آزادی را بدهد، تحصیل حاصل است و اگر بخواهد بگیرد، ظلم کرده است.
مهاجرنیا با بیان اینکه نظریهپردازان غربی معتقدند: قوانین بینالمللی ریشه در حقوق طبیعی دارند، گفت: این مسائل جای بحث دارد. یکسری از مقررات بینالمللی را فاتحان دنیا و زورگویان وضع کردهاند که اینها براساس حقوق طبیعی انسانها وضع نشده؛ اما یکسری قوانین، مانند بخش هایی از اعلامیه حقوق بشر براساس حق طبیعی انسانها قابل توجیه است.
وی افزود: یکی دیگر از مبانی تشکیل حزب و عضویت در آن، مبنای کرامت انسانی است. انسان بالاتر از بقیۀ موجودات است. انسان، موجودی الهی است. دارای عزت و کرامت و شرافت ذاتی است. همین کرامت ذاتی انسان منشأ حق طبیعی ای مانند آزادی در همه عرصه های انتخاب است، بر مبنای کرامت ذاتی، آزادی حق ذاتی انسان است و قابل اخذ و اعطا نیست. انسان آزاد است که فعالیت اجتماعی و حق مشارکت و حق تعیین سرنوشت خودش را در قالب یک حزب سیاسی پیگیری کند . این همان چیزی است که در اصل 26 قانون اساسی ما هم آمده است.
مهاجرنیا با بیان اینکه سومین مبنای گفته شده برای تشکیل حزب سیاسی و عضویت در آن، مسئله عدالت است، گفت: عدالت که زیر بنای نظم کیهانی است و زیر بنای نظم اجتماعی است و اساس مناسبات منطقی انسان هاست اقتضا میکند که انسان ها از یک سری حقوق برخوردار باشند چون مقتضای حیات آنها است. مثلاً گفته می شود اقتضای انسان بودن آن است که آزاد باشد و بر اساس فطرت ارادی خدادادی بتواند انتخاب کند. این حق آزادی را اگر بتواند خوب اعمال کند مقتضای مبنای عدالت است و اگر نتواند اعمال کند یعنی گرفتار ظلم شده است. پس بر مبنای عدالت هر شهروندی حق دارد در تعیین سرنوشت سیاسی و مشارکت در آن آزاد باشد، فردی عمل کند یا حزبی عمل کند. چون عدالت امری وجودی و واقعی است و اصل آن اعطایی نیست، بنابراین حقوق مترتب بر آن هم قابل اخذ و اعطا نیستند.
وی در ادامۀ سخنان خود با بیان اینکه زمانی بعضی از روشنفکران، آزادی را در مقابل عدالت قرار دادند، اظهار کرد: یکی از اشتباهات طرفداران عدالت در آن زمان این بود که بهجای رفع سوء تفاهم، ژست مقابله گری گرفتند و تسلیم این دوگانگی شدند که آنها فقط عدالت محورند و نه آزادی محور، که این ظلم فاحشی به تفکر دینی بود. به چه دلیلی آزادی مقابل عدالت است تا شما یا آزادی محور باشی یا عدالت محور؟.
مهاجرنیا افزود: برخی از روشنفکران مغرب زمین هم با پذیرش مبنای عدالت برای حقوق انسانی مثل آزادی تحزب، در واقع آنها هم بین این دو تباینی نمی بینند.
وی سپس گفت: به لحاظ اعتقادی، اسلام هم آزادی را ویژگی انسان بماهو انسان می داند، حتی اگر دین را هم نپذیرد. در قرآن هم می گوید انبیاء آمده اند برای اینکه « لیقوم الناس بالقسط» و هم می گوید پیامبر خاتم (ص) آمد تا « لیضع عنهم اصرهم والاغلال» انسان ها را آزاد کند. آزادی سیاسی از طاغوت و استبداد و از زورگویی ملاء و مترفان و انسان ها را از جهل، خرافات وموهومات رها سازد. انسان ها را از آیین های کفر و شرک آلود و بت پرستی نجات بدهد. انسان ها را از سنت هایی خرافی و افسانه های تاریخی برهاند. انسان ها را از بردگی هوا و هوس و شیطان و نفس آزاد کند.
وی افزود: با این آزادی که از اهداف متعالی دین ماست چرا عده ای کج اندیش آزادی را مقابل عدالت قرار دادند و افتخار کردند که ما عدالت محور هستیم نه آزادی محور ؟ ماهم آزادی محوریم و هم عدالت محور. چرا که دین ما و فطرت ما و عقل ما به این دو تا گواهی می دهند، کسانی که به این دوگانگی دامن زدند خیانت کردند. این خیانت هم متوجه روشنفکران غربگرا است و هم متوجه طرفداران نادان و یا ساده لوح انقلاب اسلامی. خداوند به ما توفیق شناخت درست معارف قرآن و اهل البیت (ع) را بدهد.
2929