گفتمان روحانی در حوزه‌های مختلف، گفتمان اصلاح طلبی است و حمایت جریان اصلاح طلب، در واقع از گفتمان اعلامی او در تریبون‌هاست. اما میان این گفتمان و عملکردش در بسیاری از حوزه ها فاصله هست و نقدی که ما باید داشته باشیم در رابطه با عملکردهای اجرایی دولت روحانی است.

جلال میرزایی*

یکی از مهم‌ترین معماهای امروز جامعه نخبگان ما، یافتن مرز میان اصلاح طلبی و اعتدالگرایی است و اینکه این دو گفتمان چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی به همدیگر دارند. آیا می‌توان اعتدال‌گرایی را در امتداد اصلاح‌طلبی قلمداد کرد و یا اینکه، مفصل‌بندی متمایزی از همدیگر دارند؟

ذکر این نکته از این روست که بسیاری، با توجه به وام‌داری دولت به جریان اصلاحات در رسیدن به کرسی قدرت، بر این باورند که اعتدال گرایی مدلی به روز شده از اصلاح طلبی است، اما نکته در اینجاست، که جریان اصلاحات، خاستگاه و منشا خاص خودش را دارد و حمایت این جریان از روحانی در انتخابات 92 و متعاقباً 96 تاکتیکی کاربردی و عقلانیت محور برای گذار از جریان اصول‌گرا و محافظه‌کار حاکم بر جامعه بود. از این منظر نمی‌توان، با صرف حمایت از دولت آقای روحانی، مدعی همخوانی این دو جریان شد چه بسا که دولت کنونی خود مدعی گفتمانی جدید با شاخصه‌های مختص به خود است.  برای همین است که از  انتخابات سال 92 که دکتر روحانی با حمایت اصلاح طلبان پیروز شد تاکنون که بیش از یک سال از انتخاب مجدد رئیس جمهور می‌گذرد علیرغم آن که افکار عمومی، روحانی و دولتش را با برچسب اصلاح طلبی می‌شناسند، رابطه دولت او با جریان اصلاح طلب با فراز و فرودهایی همراه بوده است.

برای آسیب‌شناسی چرایی این فراز و فرودها، هم باید جریان اصلاح طلبی را شناخت و هم ماهیت دولت روحانی را واکاوی کرد. جریان اصلاحات که با رهبری خاتمی، عارف، نوری، خوئینی‌ها، نبوی، مرعشی و... به عنوان اشخاص حقیقی، در کنار اشخاص حقوقی چون شورای هماهنگی احزاب، فراکسیون امید، شورای سیاست‌گذاری اصلاح طلبان، کلیت جریان اصلاح طلبی را نشان می‌دهد. اما این جریان، به صورت یکدست نیست. برخی اصلاح‌طلبان بیرون از قدرت و برخی درون قدرت قرار دارند. به همین واسطه نگاه جریان اصلاح طلبی به دولت روحانی نگاه یکسانی نیست. برخی‌ها او را به طور کلی اصلاح طلب نمیدانند و هیچ انتظاری از دولت در جهت تحقق شعارهای اصلاح طلبی ندارند. برخی‌ها ضمن آنکه او را اصلاح طلب نمی‌دانند، اما رویکرد حمایتی از دولت بنا به مصلحت دارند و دست آخر گروهی در یک وضعیت بینابین، معتقد به حمایتِ نقادانه از دولت هستند.

از سوی دیگر برای بررسی چرایی این فراز و فرودها، باید ماهیت دولت روحانی را مورد کنکاش قرار داد. نکته نخست اینکه در داخل دولت روحانی یکدستی میان کابینه وجود ندارد و همچنین میان گفتمان روحانی و عملکرد او و کابینه اش تنافضی جدی وجود دارد. روحانی ضمن اینکه خود را مدیون اصلاح طلبی میداند، سعی میکند استقلال نسبی خود را از اصلاح طلبی نیز حفظ کند. روحانی و کابینه اش همواره از اینکه خود را به جریان اصلاح طلبی نزدیک کنند، هراس داشته اند. همین امر باعث روابط کج دار و مریز میان این جریان با اصلاح طلبی شده است.

با وجود چنین رویکردی که از سوی دولت روحانی نسبت به جریان اصلاحات وجود دارد جریان اصلاحات در برخورد با روحانی و اعضای کابینه اش، همواره سه رویکرد را طی این چند سال اتخاذ کرده است. برخی‌ها به مخالفت با او و کابینه‌اش برخواسته‌اند و برخی حمایت کامل از او را مد نظر داشته‌اند که معروف به استمرارطلبان شده‌اند و برخی به حمایت توام با نقد اعتقاد دارند. اما با توجه به شرایط کشور و اقداماتی که روحانی طی این چند سال انجام داده است باید میان عملکرد دولت روحانی و گفتمان سیاسی که از خود نشان داده، تفاوت گذاشت. گفتمان روحانی در حوزه‌های مختلف، گفتمان اصلاح طلبی است و حمایت جریان اصلاح طلب، در واقع از گفتمان اعلامی او در تریبون‌هاست. اما میان این گفتمان و عملکردش در بسیاری از حوزه ها فاصله هست و نقدی که ما باید داشته باشیم در رابطه با عملکردهای اجرایی دولت روحانی است. در واقع گفتمان اقای روحانی گرچه در گفتار پژواک اصلاح طلبی را در جامعه ندا می‌دهد اما عملکردش اصلاح طلبی نیست. بدین سان، حمایت ما از دولت در واقع حمایتِ گفتمانی است و نقد ما عملکردی است. اما برای نقد صحیح دولت باید معیاری داشت. معیار ما برای نقد دولت چیست؟ معیار ما همسانی حرف و عمل است. جریان اصلاح طلبی، از ضرورت توسعه سخن میگوید دولت باید از تمام ظرفیت‌هایش برای توسعه بهره ببرد. اما در دورن دولت نوعی بی‌رمقی حاکم است. برای مثال زمانی که اقای جهانگیری گفت توان جابه جا کردن منشی خود را ندارد، اقبال عمومی جامعه به اقای جهانگیری به شدت منفی شد، و اینکه در صورت فقدان توانایی برای پیشبرد امور، چه ضرورتی برای تداوم حضورش در قدرت وجود دارد.

همچنین اصل و اساس جریان اصلاحات، شایسته‌سالاری است و اینکه تخصص محوری ملاک نهایی افراد برای تصدی مناصب قدرت باید باشد. باز در این بخش شاهد، عملکرد ضعیف دولت و حاکم بودن نگاه جریانی و جناحی در تقسیم بندی قدرت هستیم. طی ماههای اخیر اخبار ناخوشایندی از حضور نزدیکان مقامات بلند پایه اجرایی قدرت در پست‌های مهم بودیم. این در حالی است که بسیاری از این افراد کمترین سابقه در  حوزه اجرایی داشته و متاسفانه برخی وزرا دانسته و ندانسته بزرگترین ضربه به وجهه‌ی دولت می‌زنند. کسی در کشور منکر مزیت‌های فراوان قانون منع به کارگیری بازنشستگان نیست و اینکه جوانان متخصص عهده دار مناصب اجرایی قدرت گردند، اما فقدان، ساختارسازی در کشور و منافع محوری جریانها، عملا باعث شده از این قانون در جهت بده بستانهای سیاسی استفاده شود. این درحالی است اقای روحانی، رئیس جمهوری به کرات از آسیب‌های حضور نزدیکان دولت مردان در پستهای حساس در این برهه خاص زمانی سخن گفته اند. از این رو این انتظار از دولت می‌رود که با پایبندی به گفتمان اعتدال گرایی، به سهم خود در توسعه کشور موثر واقع شود. این رویکرد میتواند با ترکیبی از جوان گرایی، استفاده از ظرفیت گروههای اهل سنت و زنان، به منصه ظهور برسد.

* عضو فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی

2929