ماجرایی ساده که ناگهان تبدیل به دغدغه ای مزمن می شود. این کلیت روایت فیلم سوختن است؛ اینکه در یک روز معمولی، یک آدم عادی، در فضایی پیشپاافتاده، جلویت را بگیرد و آشنایی زمان کودکی را بدهد و بعدا بین او و آدم اصلی ماجرا، مراوده ها پررنگ تر شود و یک دفعه با محو و غیبت او به موازات مواجهه با یک پدیده غریب، فضایی پررمز و راز در روندی فزاینده شکل بگیرد.
سوختن، ترجمان هیولای خفته در نفس آدمی است؛ هیولایی که شاید خودش هم واقف به وجودش نباشد و در بزنگاهی موقعیتی؛ شاید لحظه جرقه یک عشق، یا بروز حسادتی مزمن، یا ترس از یک تهدید آگاه از موجودیتش شود.
همه چیز در آن رازهای مبهم و سر به مهر نهفته است؛ رازهایی از گذشته و حال و آینده. لی جونگ سو، آدم اصلی داستان (در داستان موراکامی - منبع اقتباس فیلم - او راوی داستان است که با زاویه دید اول شخص ماجرا را تعریف می کند) از همان اول که با هه می مواجه می شود، گویی با یک دنیای اسرارآمیز آشنا شده. او از خاطراتی دوردست می گوید که در حافظه لی جونگ سو جایی ندارد؛ ماجرای برخورد کودکی او در رودخانه ای که حالا دیگر کمتر کسی حتی به یاد دارد وجود داشته یا نه. اما فقط گذشته مرموز نیست. حال هم اسرارآمیز است. آن خانه ای که در آن خبری از گربه نیست، ولی آثار وجود گربه باقی است، غریب ترین وجه این ماجراست. دختر دروغ می گوید؟ ماجرای خیالی در کار است؟ این هم چیزی مانند بازی پانتومیم پوست کندن و خوردن پرتقال است؟ آن نشانه های گربه پس چه رازی دارد؟ کمی جلوتر که می رویم، مراوده دختر با آن جوان پولدار که هیچ چیز درباره اش نمی دانیم ماجرا را بغرنج تر می کند؛ به ویژه که پای حسادت هم به میان می آید.
اما دختر جوان همچنان فضای شخصیتی مبهمی دارد. با دست پس می زند و با پا پیش می کشد. خود را بی محابا در معرض نمایش می گذارد و می خرامد و می گرید و از سر درون هیچ نمی گوید. اما هنوز رازهای اصلی مانده است: عادت غریب جوان پولدار (بن) که دغدغه و کنجکاوی و اضطراب قهرمان داستان را برمی انگیزد، نیمه دوم داستان را به خود اختصاص می دهد و همین کنجکاوی وقتی با ناپدید شدن دختر همزمان می شود، شکل وسواس و ترس به خود می گیرد.
حالا نوبت رازهای آینده است که ابهام در سرنوشت دختر و انگیزه سوء جوان ثروتمند مهم ترین آنها است و با ارجاع به ابهام هایی که در مقطع قبلی بود (ماجرای گربه) فضای متن رعب آورتر می شود. شخصیت اصلی که یک نویسنده است، چگونه می تواند این جهان بی قاعده را در مرزهای دراماتیک فکر خود بگنجاند؟
سوختن، حکایت اشتعال وحشت ناشی از مواجهه با رازهایی است از گذشته و اکنون و آینده. این وحشت یا به جنون ختم می شود یا به جنایت. اما باز هم باقی می ماند. وحشت اصلی همین جاست.
این مطلب در روزنامه سازندگی منتشر شده است.