مستند «میدان جوانان» از همان نمای اول تکلیفش را با تماشاگر روشن میکند: این فیلمی است درباره روزنامهنگاری که به آخر خط رسیده. دست کم شرایط و فضای کار برایش به نحوی رقم خورده که باید با حرفهای که دوستش دارد وداع کند. یک فیلم شخصی و در بعضی لحظات کاملا زنانه و احساس برانگیز. پس از آن، تماشاگر است که تصمیم میگیرد با شخصیت اول مستند همراه شود یا فیلم را با فاصله نگاه کند. برای من که کمی زودتر از راوی و سازنده فیلم، از این گور برخاستهام تماشای فیلم مواجهای تازه با سرنوشتی بود که با همه لحظات پرفروغش به پایان رسیده است. اما همه بضاعت فیلم این نیست و مینا اکبری موفق شده در نخستین تجربه کارگردانیاش، یک دغدغه و مسئله شخصی را به فیلمی تبدیل کند که برای هر تماشاگری دیدنی است. به ویژه برای نسلی که روزهای جوانیاش در فضای ملتهب و شورانگیز (و اینک نوستالژیک) دوم خرداد گذشته، بهترین دوران فعالیت رسانههای مکتوب را دیده و خوش اقبال بوده که در آن روزگار روزنامهنگاری را تجربه کرده است.
«میدان جوانان» اولین فیلمی است که مسیر روزنامهنگاری در دوران اصلاحات را بررسی کرده، آن را با رخدادهای سیاسی مهم پیوند زده و مرگ تدریجی اصلاحات را با افول دوران روزنامهنگاری متاثر از جنبش اصلاحطلبی همزمان دانسته و تحلیل درستی از آن داشته است. فصلی که راوی وارد مزرعه سوت و کور شمس میشود، نقطه پایان درستی بر «میدان جوانان» است. یکی از مهمترین چهرههای روزنامهنگاری، در انزوایی خودخواسته هر شب خواب تحریریه میبیند. علاوه بر روزنامهنگاری تاثیرگذار و رسانههای پرمخاطب، بسیاری چیزهای دیگر هم در این بازه زمانی برای ما به رویا و آرزو تبدیل شده است.
راوی «میدان جوانان» به دلیل سابقه فعالیتش در رسانههای منتسب به جناح اصلاح طلب، سلیقه و گرایش سیاسی دارد که برای بیننده فیلم شفاف و آشکار است، اما فیلمساز حتی از اصلاح طلبان هم انتقاد میکند و این باعث میشود فیلم فضایی منصفانه به خود بگیرد. (فصلی که اکبری با شمس درباره عجله اصلاحطلبان برای استفاده از فضای باز سیاسی و اجتماعی انتقاد میکنند.)
مینا اکبری در اولین فیلمش که ملالآور و خسته کننده نمیشود و تا انتها تماشاگر را با خود همراه میکند، به حرفهای ادای دین کرده که همه ما تا ابد عاشقش هستیم و میدانیم شعله عشقش همیشه در وجودمان گرم است. حتی اگر مانند لیلی فرهادپور حرفههای پردرآمدتری را تجربه کنیم یا مثل نیوشا توکلیان از ادامه راه به شکل مطلوب و آرمانی، منع شده باشیم. برای ما، مستند «میدان جوانان» به این دلیل دیدنی و جذاب است که این شعله لرزان را باوقار و شکوه به تصویر میکشد و چهره محترمانهای از روزنامهنگاران ارائه میدهد.
کارگردان «میدان جوانان» به دنبال تصنع و فرمگرایی افراطی نبوده. برخلاف بسیاری فیلمسازان تازهکار نخواسته تماشاگر را مرعوب بازیهای فرمی و پیچیدگی در روایت کند. لحن او صمیمی، ساده و پذیرفتنی است. گفتار متن پالوده و صریح است، استفاده از تصاویر آرشیوی تمهید درستی برای ایجاد جذابیت در فیلم و انتقال اطلاعات و فضاسازی بوده است. اگر فیلم میتواند قلب تماشاگر را درگیر کند به خاطر حس زنانهای است که در آن جاری است و روحی که واقعیت تلخ را با شور، خاطره و عشق تلطیف کرده است. در پایان، من هم مانند راوی و بسیاری از تماشاگران «میدان جوانان» دوست داشتم به گذشته بازگردم. به روزهایی که روزنامهنگاران پرامید، فارغ از هیاهوی بازیهای سیاسی به دوربینها لبخند میزدند و به ایرانی آباد برای همه میاندیشیدند.
۵۷۲۴۳