مرهم» همان قدر دوست داشتنی و شریف و دلنشین است که «اشرف سادات»، مادربزرگ پیر فیلم. مادر بزرگی که دریای شفقت و مهربانی است.
علیرضا داوود نژاد در آخرین سکانس با دور شدن از او در حالی که «مریم» نوه معتاد به شیشهاش را در آغوش گرفته، شیرفهممان میکند که چقدر از این پیرزن - که این جا گویی شمائلی از همه مادر بزرگ هاست - دور شدهایم.
فیلم پیش از آن که درباره اعتیاد به ماده مخدر ویرانگری مثل شیشه باشد- که البته با ظرافت و صراحت بی نظیری رواج و مصرف آن را در میان نسل جوان امروز پیش روی مخاطب قرار میدهد- درباره آغوش بسته پدرها و مادرهایی است که فرزندانشان را از خانه میرماند و به ورطه هولناکی چون اعتیاد پرتاب میکند. صحنههای کمربند کشیدن پدر مریم با فیلمبرداری درخشان و میزانسن سنجیدهاش و داد وهوارهای او بر سر مادر بزرگ مهربان و همسر و فرزندانش از کلیدی ترین سکانسهای فیلم است که با همه کوتاهی و ایجازش فرار مریم و پناه بردن به یک فروشنده شیشه یا به قول مادربزرگ ساقی را به خوبی باورپذیر میکند.
درباره«مرهم» بسیار بیش از این باید حرف زد و نوشت که بماند برای فرصت دیگری یا زمان اکران، اما این چند سطری که قلمی شد، علاوه بر ادای احترام به داوودنژاد عزیز- که فیلمش ادای احترامی بود به همه مادر بزرگها ، به نیت تذکر این نکته هم بود که به راستی چرا این فیلم شریف که به لحاظ ساختار سینمایی نیز بی شک جزو بهترینهای امسال است، از بخش رقابتی حذف شده است؟
قصد گمانه زنی ندارم اما نمی توانم سر خودم را کلاه بگذارم و - لااقل - از خودم نپرسم که نکند دوستان با حذف فیلم خوب و کم نقصی مثل «مرهم» از بخش مسابقه - که قطعا در بخشهایی چون کارگردانی، فیلمنامه، بازیگری، فیلمبرداری و حتی تدوین رقیب جدی بیشتر فیلمها میتوانست باشد - به دنبال تقسیم و تقدیم بی دردسرتر سیمرغها به فیلم های دل خواه شان هستند؟
امیدوارم پاسخ این سوال منفی باشد!
52