در زمان جنگ تحمیلی، اقتصاددانان وقت بهدلیل کمبودها پیشنهاد کردند دفترچههایی به مردم ارائه شود تا کالاهای ضروری بهصورت سهمیهای به آنها اختصاص یابد و همه از حداقلها برخوردار شوند. پس از جنگ، سیاست تعدیل اقتصادی دولت سازندگی دنبال شد که جهش تورمی به همراه داشت.
در دوران احمدینژاد هم حذف یارانه حاملهای انرژی، افزایش قیمت آن را در پی داشت و افزایش نقدینگی ضمن لطمه به بودجه عمرانی، اقتصاد را گرفتار رکود تورمی کرد. در آن دوره نرخ رشد اقتصادی منفی شد. وقتی نرخ رشد اقتصادی منفی باشد، واحدهای اقتصادی تعطیل میشوند یا با حداقل ظرفیت فعالیت میکنند و این یعنی تعطیلی واحدهای تولیدی یا تعدیل نیرو که در هر صورت، اشتغال و قدرت خرید جامعه را از بین میبرد.
اشتغال مهمترین مسئلهای است که بر زندگی و رفاه مردم تأثیر دارد و اینگونه سیاستهای نادرست اقتصادی، مردم را تحت فشار قرار داد. این در حالی است که در مقطع دولت قبل، تحریمها هرگز به گستردگی و دشواری شرایط امروز نبود. ترامپ رسما اعلام کرده نهتنها فروش نفت ایران را به صفر میرساند، بلکه تولیدات و فروش فولاد ایران را هم متوقف خواهد کرد و با استفاده از ابزاری به نام تحریم، ایران را در گسترش این صنعت متوقف خواهد کرد. او اکنون همه فشارهای مالی و اقتصادی را بر ایران وارد کرده و دیگر برگی برای روکردن نخواهد داشت.
میدانیم فروش نفت ایران با کاهش محسوسی مواجه شده اما ازآنجاکه طرف ترککننده برجام و برهمزننده توافقها آمریکا بوده، اروپا و چین میکوشند امکان استفاده ایران از مواهب برجام را فراهم کنند. کشورهای جهان ناگزیر به دادوستد با آمریکا هستند و بههمیندلیل ایجاد سازوکاری خارج از حاکمیت دلار برای معامله با ایران، کار دشواری است. از سوی دیگر عمده صادرات ایران متکی به نفت است و افزایش قیمت دلار در سال گذشته که خوشبختانه متوقف و تعدیل شد، باعث افزایش بهای کالاها و مواد اولیه وارداتی شد. بههرحال شرایط جهان و نوع رفتار ترامپ در درون و بیرون ایالات متحده سبب شده امکان اجماعسازی را از دست بدهد. آمریکا امروز توان مجازات همه کشورهای دنیا را ندارد و تعدادی از کشورها، دیگر با تحریمهای آمریکا یا افزایش تعرفه واردات کالای ساخت آن کشور به درون ایالات متحده لطمه نمیبینند.