آیا این احساس ناشی از تجربهها و خاطرات دلنشین است؟ آیا فقط این کنش و منش افراد است که سبب میشود دوستشان داشته باشیم؟ آیا چهره، لحن صدا و لباس افراد سبب میشود بعضیها دوستداشتنیتر باشند؟ آیا دیدگاهها و آرمانهای مشترک دستمایه نزدیکی دو ذهن یا دو قلب است؟ آیا...؟
همه موارد فوق میتواند دلایلی مقبول برای توجیه علاقه وصفناشدنی من به یونس شکرخواه باشد، اما به گمانم اینها همه ماجرا توضیح نمیدهد. به گمانم عامل قویتری وجود دارد. چیزی مثل سنخیت روحها و یا یک آشنایی و دوستی کهن مربوط به جهانی پیش از دنیای ناسوت و یا جاذبه ذاتی یک دل عاشق و بیقرار که تو را به یاد دوست داشتنیهای اساطیری و یا مرتبط با عالم مثل یا عالم علوی میاندازد.
من به عنوان یک شاگرد از یونس شکرخواه آموختههایی دارم و بابت آن تا همیشه به او مدیونم. من به عنوان یک همکار در چند نشریه خاطرات بسیار خوبی از او دارم و بابت آن از او ممنونم. اما من فراتر از همه اینها، بیشتر و متفاوت از همه اینها یونس شکرخواه را دوست دارم.
* نویسنده و پژوهشگر