به سیزده سال قبل و سال 85 برگردیم، داورزنی فدراسیون والیبال آماده و تیمهای پایهی پر از استعداد را از یزدانیخرم تحویل گرفت. فدراسیونی که پتانسیل بالایی برای موفقیت در سطح جهانی داشت و او که قرار بود ادامهدهنده این مسیر باشد، در ابتدای کار تا حد زیادی ناکام بود و تیم ملی دو المپیک 2008 و 2012 را از دست داد. البته صعود به لیگ جهانی با هدایت ولاسکو از فشار انتقادات نسبت او کاست و درنهایت المپیک 2016 بود که به نقطه عطفی در کارنامه او تبدیل شد تا فراموش شود که ایران دو المپیک را که میتوانست به نقطه آغاز تحول در تاریخ والیبال ایران تبدیل شود را از دست داده و برای همین است که باعث میشود به شک بیفتیم که آیا حضور داورزنی در دنیای والیبال به سود ایران است یا ضرر.
در مدتی که داورزنی از والیبال ایران رفت و به آن برگشت؛ ما روی همان نقطهای که با این مدیر بودیم ایستادهایم و جایگاه خودمان را حفظ کردهایم، اما در زمان حضور ایشان در وزارت ورزش بهعنوان «معاون توسعه ورزش قهرمانی و حرفهای» مشغول به کار بوده است، دقیقا چه تحولی در ورزش ایران شکل گرفته و آیا شانس کسب مدالهای طلا ما در المپیک افزایش یافته است؟
با تمام این مسائل، داورزنی بهعنوان رئیس به فدراسیون والیبال برگشت و بر مسند قدرت تکیه زد، اما نحوه انتخاب او هم در نوع خود جالب بود و ابهاماتی را در ذهن ایجاد میکند. محمود افشاردوست که قرار بود هدایتکننده و لیدر جبهه دوم والیبال باشد از انتخابات انصراف داد و بهنفع داورزنی کنار کشید. هدایتکنندهای که قرار بود، چراغ راه فدراسیون والیبال باشد، نشان داد که آدم روزهای سخت نیست و نمیتواند بیشتر از یک دبیر ساده فدراسیون والیبال باشد و قدمهایش کوچک است.
تیمی که تا سال 1396 فدراسیون والیبال را مدیریت کرده، بار دیگر قرار است به میادین مدیریتی برگرد و باید دید اینبار و زمانی که قرار است محصول خودش را برداشت کند، والیبال ایران را در چه سطحی قرار خواهد داد. فقط کاش آقای داورزنی از خودشان پرسیده باشند که برای چه به والیبال برمیگردند و در انتها از خودشان نپرسند که «آمدنم بهر چه بود؟»
254 251