تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۳

بهمان بر نخورد. ناراحت نشویم. موضع نگیریم. تعصب به خرج ندهیم. دلگیر نشویم.تعارف که ندارد.واقعیت را قبول کنیم و به این سوال پاسخ گوییم:ما ایرانی ها چرا این طوری شدیم؟

بله،قبول دارم در ماجرای سیل و زلزله و سایر بلایای طبیعی و نیمه طبیعی به همدیگر کمک کردیم و یاور هم بودیم. آن به کنار؛دستمان هم درد نکند،دستتان درد نکند.

نمی خواهم همه را یک جور ببینم. نمی خواهم همه مان را یک طور نگاه کنم؛این بی انصافی است.

اما...مگر ماجرای وضعیت اقتصادی مان مربوط به دیروز و امروز است. بخشی از وضعیت بد اقتصادی مردم به تصمیم گیری مسوولان برمی گردد که اصلا نمی خواهم انکارش کنم،اما برخی هم  مربوط به خودمان است.

یعنی توی روز روشن خودمان، خودِ مردم، به خودمان ظلم می کنیم. حق هم را می خوریم از آب خوردن هم راحت تر.

حالا این که به هم تهمت می زنیم. زیرآب هم را می زنیم و... جای خود. اما چرا در شرایط دشوار فعلی که هیچ کس جز خودمان فریادرسمان نیست،هوای هم را نداریم؟

کرونا وارد کشورمان شده؛حالا یا فلان شرکت هواپیمایی مقصر بوده یا افراد ناقل این ویروس از مبادی غیر قانونی وارد کشورمان شده باشند،این بحثش جداست و باید جای دیگری بررسی شود.

الان که کرونا آمده چرا باید به 10 روز نکشیده «سلطان ماسک» به سایر سلطان های مفسد اقتصادی امان اضافه شود؟ این که دست خودمان است. سلطان ماسک که مقام مسوول نیست. یکی هست مثل من و شما البته با سرمایه خیلی بیشتر.

چرا ماسک کم یاب می شود. چرا محلول ضد عفونی کننده کم یاب می شود. چرا ماسک و محلول و سایر اقلام ضروری برای مقابله با این بیماری قیمتشان چندین برابر می شود؟

تا می شنویم زنجبیل و لیمو ترش برای مبارزه با کرونا مفید و خوب است، زنجبیل قیمتش از 60 تومان در چشم بر هم زدنی می شود 110 تومان،آقای عطار؟! لیمو ترش می شود 50 تومان آقای میوه فروش؟

از این چراها زیاد است. راننده تاکسی یا شخصی فرقی نمی کند،کرایه می گیرد و بقیه اش را پس نمی دهد. مغازه دار جنس را گران تر از حد معمول به فروشنده عرضه می کند؛«می خواهی بخواه،نمی خواهی به سلامت.»

چراغ هنوز سبز نشده دستمان روی بوق است.اگر ماشین جلویی کمی تاخیر کند و به بوقمان توجه نکند، این سرمان است که از پنجره ماشین بیرون می آید و یک سری کلمات نقطه چین شده نثار طرف می شود.

ماشینمان میلیاردی قیمت دارد اما وقتی در شهر تردد می کنیم مثلا باقی مانده زباله مان را یک هو داخل خیابان می ریزیم؛انگار نه انگار که « شهر ما خانه ماست».

از کنار فلان ماشین گران قیمت که رد می شویم با همان دسته کلیدمان یک خط و خطوطی روی بدنه آن می کشیم با این دلیل که لابد حقِ ما را دولپی خورده که چنین خودرو مدل بالا و گرانی خریده.

در ورزشگاه هایمان آن قدر فحاشی می کنیم که جرات نداریم نسوان را به ورزشگاه ببریم؛دلمان را هم خوش می کنیم و می گوییم:«تماشاگرنما» کدام تماشاگر نما؟! چرا خودمان را گول می زنیم؟!

کداممان فرهنگ آپارتمان نشینی را تمام و کمال رعایت می کنیم؟ آیا ما همسایگان از هم راضی هستیم؟ آیا حق شارژ ماهانه را به موقع پرداخت می کنیم؟

درد و درد دل زیاد است؛ از پدرانمان شنیده ایم ما ایرانی ها این طوری نبودیم،حالا چرا این طوری شدیم؟

منبع: خبرآنلاین