بدون شک حضور مهدی هاشمی به عنوان شخصیت اصلی در نقش آقا نادر ازجمله امتیازهای مهم این سریال محسوب میشود که درکنار بهرهگیری از بازیگران نسل جوان و جدید، دیالکتیک دراماتیکی متحرکی را شکل داده که نقطه کانونی قصه در همین موقعیت صورتبندی میشود. قصه آشنایی نادر به عنوان بازیکن پیشکسوت فوتبال که حالا روی «کامیون» کار میکند، با سه دانشجویی که به خاطر جواب کردن صاحب خانه، بیخانمان شدهاند به ماجرایی کنشمند بدل میشود که هم درام را در بستر یک کشش و کشمکش انسانی و اجتماعی پیش میبرد و هم ریتم قصه را شتاب بخشیده و مجالی برای قصهای شهری ایجاد میکند.
مقصود از قصه شهری، لزوما به معنای زیست شهری یا آدمهای شهری نیست بلکه شهر به مثابه عنصر مهم دراماتیکی درروایت قصه نقش داشته و قصه به فضای آپارتمانی یا لوکیشنهای بسته و داخلی محدود نمیشود. در واقع شاهد یک وضعیت سه گانه از حیث نمایشی هستیم که تحریک وپویایی درون متنی را تقویت میکند.
یکی بافت جغرافیایی قصه که در تنوع لوکیشن شهری قوام مییابد. یکی کشمکش و دیالکتیکهای درون گروهی بین سه دانشجوی قصه و دیگری مواجه آنها با دیگران مثلا با آقا نادر از یک سو و با صاحب خانه از سوی دیگر. در هم تنیدگی این سه موقعیت که در نسبت با هم پیش میرود، قصه را از کندی و کسالت نجات میدهد گرچه تمرکز در برخی از موقعیتها گاهی ملال انگیز میشود.
با این حال سویه کمیک بودن قصه آن را به فضای فانتزی سوق نمیدهد و مسائل اجتماعی و چالشهای آن نیز به شکل طنزی نقادانه به ویژه در طنازیهای کلامی کاراکترها بیان میشود. در واقع «کامیون» یک کمدی اجتماعی تلویزیونی است که سویههای نقادانهاش را در پس صورتهای فرمیاش گنجانده و خنده را با سطحی از خردورزی انتقادی میآمیزد.
ضمن اینکه به نوعی زندگی دانشجویی به مثابه یک زیست گروهی و اجتماعی نیز در روایتی طنازانه مورد بازنمایی قرار میگیرد که باید این ویژگی را یکی از مهمترین مولفههای سریال «کامیون» دانست. بخش عمدهای از طنز ماجرا نیز برساخته همین موقعیت است. هم کمدی موقعیت و هم کمدیهای کلامی که مبتنی بر طنازیهای فردی بازیگران است. تفاوتهای شخصیتی بین صابر و وحید و اشکان، خود به پتانسیلی برای شکل گیری کمدی بدل میشود. در واقع بنیاد اصلی کمدی در «کامیون» بر مناسبات و روابط انسانی کاراکترها و شخصیتهای متنوع آن بنا شده که باز بخشی از این طنازیها برساخته تضادها و پارادوکسهای شخصیتی ورفتاری بین آنهاست. اگرچه علی هاشمی، بهنام شرفی و هادی مرتضیزاده در برابر بازیگر توانمندی مثل مهدی هاشمی قرار گرفتهاند اما اعتماد به نفس لازم برای ایفای مستقلانه نقش را دارند و توانستهاند توامندی خود را به رخ بکشند. هادی مرتضیزاده که پیش از این او را به عنوان یکی از شرکتکنندگان مسابقه «عصر جدید» دیده بودیم در اینجا نشان داده که استعداد خوبی در بازیگری دارد از جمله اینکه توانسته لحن و لهجه شمالی را خوب دربیاورد. ضمن اینکه شاهد بازی متفاوتتری از جهانبخش سلطانی، سپند امیرسلیمانی و نادر سلیمانی هم در این مجموعه هستیم.
درهم تنیدگی موقعیتهای درام که مبتنی بر حادثه و اتفاق صورت بندی شده کمک کرده تا موقعیت بعدی از دل موقعیت قبلی و در یک ساختار علت و معلولی خلق شود و این فرایند به ماجراجویانه شدن قصه کمک میکند. ماجراهایی که با دردسرهای مدام، تغییر موقعیت داده و تحرک و پویایی خود را حفظ میکند.
کاش کمی مصالح داستانی قصه با ملات طنازانهتری درهم میآمیخت تا از ظرفیتی که در ذات و ماهیت قصه وجود دارد بهره برداری کمیک بیشتری صورت میگرفت. به عبارت دیگر تمرکز بر روی اتفاق و تعدد و تنوع آن به قدرت دراماتیک بیشتری نیاز داشت تا سرو شکل قصه در برخی از موقعیتها به هرز نرود و در خدمت کلیت داستان باشد. «کامیون» تلاش میکند در پس این موقعیتها، برخی از معضلات و چالشهای اجتماعی روز را مثل بیکاری، مشکلات جوانان، مصائب بازنشستگان و برخی آسیبهای اجتماعی را با زبان طنازانه نقد کند. پیش از اینکه مجموعههای طنز دیگری هم داشتیم که با «کامیون» گره خورده بود از جمله «خوش رکاب» و «پایتخت». اینک سریال «کامیون» را هم به این موارد اضافه کرد که از ظرفیتهای رانندگی به مثابه یک شغل پر از تحرک و ماجرا استفاده دراماتیک کرده و «کامیون» دیگری را به حافظه تصویری مخاطب افزوده است.
۵۷۲۴۵