تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۸

⁃ جون تو می گم... آره بابا... نوی نوئه. می‌دونم چی می‌گی. تو هم می‌خوای با این موتور کار کنی یه لقمه نون برای زن و بچه ات در بیاری دیگه. راستشو دارم بهت می گم...

لیوان را از پارچ پر کرد. خواست سربکشد. دستش را پایین آورد و آب را برگرداند توی پارچ.
 ⁃ پسر! اون موتور داغونه رو که  گفته بودم  تروتمیزش کنی بدیم به این بنده خدا بیخیالش شو. او نو تره رو بده بهش.
زیر لب به خودش گفت:روزه نمی گیری نگیر. دیگه چرا به مردمی که روزه می گیرن دروغ میگی.

۱۷۱۷