امشب، فردوسی پاکزاد و اخوان ثالث، مرثیهخوان دل دیوانه خویش، به انتظار میزبانی سیاوش شاهنامه محمدرضا شجریان نشستهاند. آیا قامت استاد ما برازنده همجواری با احیا کننده مجد و عظمت زبان فارسی، حکیم بزرگوار توس است؟
ابتدا به سخن استاد فرزانه و فروتن ادبیات فارسی و زبان شعر، شفیعی کدکنی گوش میدهیم که: «محمدضا شجریان در موسیقی به مثابه حافظ در شعر و غزل است»، اگرچه این سخن ابتدا قدری اغراقآمیز به نظر میرسد، اما چون حقیقت داشت بهگوش جان شنیدم و صمیمانه پذیرفتم.
و اما از اولین و آخرین کنسرت سیاوش که دیدم، برایتان بگویم که ابتدا در سال ۱۳۶۱ و در سفارت ایتالیا در تهران که محمدرضا شجریان به همراه پرویز مشکاتیان چند شب فراموش ناشدنی، اشعار و غزلیات حافظ و سعدی را پس از هشتصد سال دوباره چونان آب گوارایی به مخاطب نوشاندند. حقیر که از همان سال دل در گرو استاد و پرویز مشکاتیان نهادم، دیگر آوایی جز محمدرضا شجریان و سازی جز زندهیادان پرویز و لطفی نمیشنیدم. با آنکه زمینه ادبیات و شعر و ادب در من وجود داشت، بهطرز عجیبی به شعر و ادبیات فارسی و سپس در ادامه به ادبیات عرفانی وابسته شدم تا جایی که در نامه گلایهآمیزی که در سال ۷۱ برای یکی از همکاران قضایی خود نوشتم، با حیرتمندی پرسید، «فلانی از کی آنقدر به ادبیات و غزلسرایی و نثر عرفانی محیط و مسلط شدهای»، پاسخ دادم: «از آن دم که در سال ۱۳۶۱ در سفارت ایتالیا در تهران، بزرگان ادب و فرهنگ و زبان میهن را با چشم جان از زبان محمدرضا شجریان با ساز پرویز دیدهام. باورش سخت بود، خب حق هم داشت، چراکه خود ایشان هم بهعنوان نمونه از این کنسرتها دیده بود و شنیده بود؟ و سال ۱۳۸۷ نیز در تالار وزارت کشور برای آخرین بار، یارِ نازنین سفر کرده و زبان گویای شعر و ادب ایران زمین را دیدم و زان پس چون در سالهای بعد به گفته مرادش حافظ شیراز: «چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست»، دلآزرده شد و کنج خلوت و انزوا گزید و تا روز وداع با یاران سرو قامت بود و سرو قامت ماند و همان دم که از چشمه عشق و محبت و مهرورزی وضو ساخت، هرگز از این راه پُر رنج و تعب و در کنار مردم بودن پا پس ننهاد.
امشب در سرزمین توس و خاک مقدسش، غوغایی برپاست. آه چقدر دلم برای توس میتپد، چقدر مردم این دیار را خداوند دوست دارد که سه پاکباخته عاشق و سه یار دبستانی را کنار هم دارد و من چقدر دلم میخواهد سرزمین توس را زیارت کنم، البته بر من خرده مگیرید، چرا که سلطان واقعی سرزمین توس را امام هشتم شیعیان میدانم و قطعاً ابتدا زیارت سلطان و سپس این سه بزرگمرد راستین و پاکباخته و عاشق ایران زمین در نظر است. «زیرا آنرا که عیان است، چه جاجت به بیان است.»
۵۷۵۷