بشنو، این نی هی حکایت میکند / بشنو، هی این نی شکایت میکند
از چه نی شاکیست آخر این پسر؟ / از چه هی شاکیست آخر ای پسر،
گرچه نی شاکیست، بانگش نیست باد / هرکه هی شاکیست، بانگش نیست باد
نی هی از دوری حکایت میکند / هی نی از دوری شکایت میکند
کز نیستانها مرا ببریدهاند / آری از آنجا مرا ببریدهاند
گرچه در اسپانیا کس نی ندید / پردههایش پردههای «مادرید»
ای به یادت هی هی و هیهای من / ای به قربانت همه نیهای من
اینقدر نی هی نبر از نیستان / این قدر هی نی نبر از نیستان
هی بریدی نی، چه شد آخر، بگو؟ / نی بریدی هی، چه شد آخر، بگو؟
ای برادر جای نی، حرفی بزن / هی نگو هی، جای هی حرفی بزن
بیخودی هی نینی و هیهی نکن / اینقدر هی هیهی و نینی نکن
باز سر کن شعر بودار ای حکیم
اندکی رندی کن و چیزی بگو / از مقام و پست یا میزی بگو
گرچه شعرم عالی و محکم نشد / هیچ بیتی از تمامش کم نشد
بیخودی از نی نوشتم، خوب بود؟ / «نی» نوشتم، «هی» نوشتم، خوب بود؟
«بشنوید ای دوستان این داستان / در حقیقت نقد حال ماست آن»
بود مردی دائماً در نیستان / از نیستانهای عالم، نیستان
روز و شب نی میبرید و میبرید / روز و شب هی میبرید و میبرید
نی بریدن را شدیداً دوست داشت / هی بریدن را شدیداً دوست داشت
نی برید و نی برید و نی برید / هی برید و هی برید و هی برید
آنقدر نی از نیستانها برید / آنقدر هی از نیستانها برید
تا که نی رفت و نیستان شد خراب / دیدهاش از هجر نیها شد پرآب
روز و شب از غصه نی گریه کرد / از غم کمبود نی، هی گریه کرد
بس که نینی گفته و هی گفته بود
هرکه میدیدش به او میگفت: «نی» / در جوابش مرد هم میگفت: «هی»
نی بگفت و نی شنید و هی شنید / هی بگفت و هی شنید و نی شنید
نی به هر جمعیتی نالان شده / هی به هر جمعیتی نالان شده
نی دوای نخوت و ناموس ماست / نی چو افلاطون و جالینوس ماست
«نی» نوشتم، لیک قصدم «نفت» بود / هی نوشتم، لیک قصدم نفت بود
وقت، وقت سوختهای هستهایست
رفت نفت و نفت رفت و رفت نفت / «خر برفت و خر برفت و خر برفت»
چشمهای ما به دستان شماست / پس بکوشید این انرژی حق ماست
بیت بالا بود جان این کلام / پس سخن کوتاه باید، والسلام