نکات مهم این مصاحبه به شرح زیر است:
1- این مساله که مطرح میکنند مبنی بر حضور 40 هزار نماینده مهندس موسوی بر سر صندوقها اندکی با واقعیت تفاوت دارد. ما نزدیک به 40 هزار داوطلب داشتیم و برای آنها درخواست صدور کارت نظارت داده بودیم که از این تعداد 25 هزار نفر بیشتر نتوانستند به عنوان ناظر پای صندوق حضور داشته باشند. دوستان به مابقی افراد اجازه حضور ندادند و کارت نظارتشان را صادر نکردند. در عین حال از همان تعداد نیز عده زیادی زمان شمارش آرا از صندوقها اخراج شدند. خیلی موانع درست کردند تا نظارت صورت نگیرد.
2-قبل از آن پیشبینی کردیم اس.ام.اسها را قطع کنند و با آنکه وزارت ارتباطات به ما اطمینان داده بود مبنی بر قطع نشدن سیستم پیامکها، برای اطمینان بیشتر خطوط تلفنی نیز برای ستاد در نظر گرفته شد. شب انتخابات با قطع شدن سیستم پیامکها قرار بود از خطوط تلفن استفاده کنیم که در روز انتخابات بیش از 300 خط تلفن ستاد صیانت از آرا را نیز قطع کردند.
3- با اخباری که نمایندگان توانستند به ستاد برسانند یا مراجع رسمی خبر میدادند، نشان میداد اقبال خیلی گستردهای درباره انتخابات وجود دارد و اکثر افرادی که میآمدند به عنوانی ابراز تمایل به سمت موسوی داشتند.
4-به نظر میرسید اساساً مساله شمارش آرای حقیقی منتفی شده است و بیشترین زوم روی شمارش کامپیوتری است که قرار بود به صورت آزمایشی مورد استفاده قرار بگیرد.
5-من تبریک لاریجانی به موسوی را در روز انتخابات به خاطر ندارم اما از بعضی موسسات رسمی و بعضی خبرگزاریهای رسمی بعدازظهر همان روز تماس گرفتند و تبریک گفتند. آنقدر اختلاف زیاد بود که به نظر نمیرسید حتی بین مهندس موسوی و احمدینژاد رقابت به دور دوم کشیده شود.
6- علت اعلام پیروزی توسط موسوی این بود که ما آماری داشتیم و همچنین تماسهایی که خبر از پیروزی موسوی در انتخابات میدادند و بر همین اساس میرحسین موسوی خبر پیروزی خود را اعلام کرد.
7- روز 25خرداد مطمئناً ما تصور نمیکردیم چنین جمعیتی به خیابان بیاید. مهندس موسوی و آقای کروبی هر دو تقاضای مجوز کرده بودند و تا ظهر همان روز معلوم نبود که مجوز صادر میشود یا نه. ظهر خبر رسید که مطمئناً مجوز صادر نمیشود. به دلیل آنکه ما هیچ رسانهای نداشتیم تا به مردم این اتفاق را خبر دهیم و بگوییم برای ندادن هزینه به خیابان نیایید. درخواست گفتوگو در صداوسیما را داشتیم اما آنها اجازه ندادند. به همین خاطر قرار بر این شد که آقایان موسوی و کروبی به راهپیمایی بیایند تا از شدت برخوردهای احتمالی نیروهای امنیتی با مردم کم شود. ما برای اعتراضات و راهپیمایی سه راه داشتیم؛ یک مساله برخوردهای خارج از ساختار و خشن از جانب مردم شکل بگیرد. راه دوم نیز چنین بود اما راه سوم یک اعتراض مسالمت آمیز مدنی بود که مردم در 25 خرداد چنین برخورد کردند و این همان خواست ما بود.
دیگر اینکه اعضای اصلی ستاد نیز به خیابان بیاییم و اگر مردم در جاهایی تجمع کرده بودند با آنها حرف بزنیم تا بروند اما وقتی با آن موج عظیم جمعیتی روبه رو شدیم خودمان نیز در کنار دیگران به جمعیت پیوستیم. چون راهپیمایی مجوز نگرفت هیچ انتظاماتی نیز در نظر نگرفته بودیم اما شاهد بودیم مردم بدون هیچ چالش و برخوردی توانستند در راهپیمایی مسالمت آمیز 25 خرداد حضور پیدا کنند. حتی تعداد اندکی از افراد که شعارهای خارج از ساختار میدادند توسط خود مردم کنترل میشدند. البته این اتفاقات آنچنان دور از ذهن نبود چرا که قبل از انتخابات در خیابانهای اصلی شهر که دو دسته طرفداران مهندس موسوی و احمدینژاد جلوی یکدیگر قرار میگرفتند بدون هیچ برخورد خشنی به طرفداری از کاندیدای مورد نظر خود مشغول بودند. .
8- خواست مردم نه تغییر نظام بود و نه تغییر ساختارهای کلی قدرت، بلکه تنها خواستشان تغییر نهاد اجرایی نظام یعنی دولت بود. البته جریان حاکم از این خواست برداشت اشتباهی داشت چرا که از دید آنان این جریان یک جریان برانداز بود که به دنبال تغییر نظام است. این نوع تحلیل در گفتارها و برخوردهایشان نمود داشت اما خواست مردم این نبود. این اشتباه تحلیلی باعث شد معضلاتی پیش بیاید که برای آینده نظام نیز خطرآفرین است. تصور میشد از ابزارهای قانونی بتوانیم به خواست مردم جامه عمل بپوشانیم اما چنین نشد. البته ما به شورای نگهبان که قبل از انتخابات بسیاری از اعضایش موضع گیری رسمی به نفع احمدینژاد کرده بودند امیدی نداشتیم.
9- میرحسین موسوی خواستار برگزاری دوباره انتخابات بود. مسالهای که مطرح بود مشکل شخصی بعضی افراد با آقای موسوی بود، به همین خاطر آقای موسوی گفت شما انتخابات را دوباره برگزار کنید و اگر مشکل شما با شخص من است من در این دور انتخابات کاندیدا نخواهم شد.
10- در جلسه نمایندگان سه کاندیدای معترض با رهبری هر سه به انتخابات اعتراضات جدی داشتند و خواستار ابطال آن بودند و نمونههای تخلفات و تقلبات مطرح شده را نیز بیان کردند.
11- در روزهای اول موسوی با هاشمی و خاتمی دیداری نداشت. چراکه مساله در راستای انتخابات دیده میشد و دلیلی نداشت این دو بزرگوار بخواهند خود را درگیر کنند.اما از زمانی که برخوردهای امنیتی شدت یافت و مساله آینده نظام مطرح شد، آقای هاشمی به عنوان یکی از پشتوانههای نظام و آقای خاتمی وارد میدان شدند. نوع برخوردی که با مردم شده بود، بسیار ناپسند بود. برخوردهایی که ما نمیخواستیم شاهد آن باشیم که متاسفانه رخ داد. ما نیز میدانستیم اگر فضا امنیتیتر بشود جایی برای روشهای مدنی نخواهد ماند.
12- بسته شدن روزنامه کلمه سبز به این شکل بود. از روزنامه با من تماس گرفتند و گفتند نیروهای امنیتی به داخل روزنامه آمدهاند و تحریریه را در اتاقها حبس کردهاند به سرعت خودم را به روزنامه رساندم. نوع برخورد نیروهای امنیتی مانند برخورد با یک خانه تیمی منافقین بود. همه جا را میگشتند. وقتی علت کارشان را پرسیدم گفتند در تظاهرات هفت تیر چند نفر به این ساختمان پناه آوردهاند و در پشت بام نیز عدهای دیگر مشغول عکاسی بودند. بعدها فهمیدم گفته آنها واقعیت نداشت اما اگر هم واقعیت داشت در یک روزنامه و یک نهاد خبری از اتفاقات مهم عکس میگیرند. اگر خبرنگاری از چنین اتفاقی عکس نگیرد باید پرسید آن عکاس کجا بوده که عکس نگرفته؟ عکس گرفتن از یک تظاهرات چه مشکلی دارد. در همان جا مسوول یکی از تیمهای امنیتی که آمده بود برگهای را آورد که آن را امضا کنم. در آن برگه نوشته بود در ستاد مخفی تعدادی سی دی خلاف پیدا کرده و تعدادی دختر و پسر را دستگیر کردیم. من برگه را امضا نکردم، گفتم کی اینجا چنین اتفاقاتی رخ داده است؟
13- آقای هاشمی خواسته بودند آقای موسوی و آقای کروبی در نمازجمعه حضور یابند و چنین شد البته آقای موسوی بسیار شک داشتند برای حضور در نمازجمعه در عین حالی که نیروهای امنیتی میخواستند مانع حضور ایشان شوند خودشان نیز نمیخواستند جو ملتهب شود اما ایشان آمدند و واکنشهای مردمی بسیار مثبت بود.
14- فکر نمیکنم موسوی را دستگیر کنند چون اگر چنین کاری بکنند که منجر به ملتهب شدن دوباره فضا شود.
15- من و تمام اعضای خانوادهام آمادگی دستگیر شدن را داریم.