سفیر اسبق ایران در عراق می گوید: عملیاتی که امریکایی‌ها یکشنبه شب در مرزهای عراق و سوریه علیه نیروهای مسلح عراق انجام دادند، یک عملیات سفارشی و پیمانکاری بود.

حسن دانایی‌فر سفیر اسبق کشورمان در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: محور مشخصی که هدف حمله قرار گرفت، به سفارش رژیم اشغالگر قدس انتخاب شد. امریکایی‌ها در حال انجام برخی اقدامات هستند که ارزیابی صحیحی از آن ندارند، عواقب آن را نمی‌سنجند و صرفا براساس فشارهایی که اسراییلی‌ها به آنها وارد می‌کنند، سعی کردند در آستانه سفر رییس رژیم اشغالگر قدس این اقدام را انجام دادند. حتی در یکی از موارد نادر، پنتاگون به خودش زحمت نداد تا بیانیه یا ادعایی در مورد دلیل اقدام خودش علیه نیروهای مسلح عراقی منتشر کند. در موارد گذشته مدعی تحرکات نیروهای حشدالشعبی علیه نیروهای امریکا در عین‌الاسد می‌شدند، صرف‌نظر از اینکه ادعاهای پیشین اساسا مبتنی بر واقعیت بود یا نه، این‌بار اساسا هیچ چیز را اعلام نکرده‌اند. اقدام امریکا درست سه روز بعد از رژه عظیم نظامی حشدالشعبی با حضور نخست‌وزیر، رییس شورای عالی امنیت ملی و کلیه مقام‌های ارشد عراقی در بزرگداشت تشکیل این نیروی نظامی، انجام شد. حشدالشعبی بخش رسمی از نیروهای مسلح عراق هستند و هیچ توجیهی درخصوص هدف قرار دادن آنها از سوی امریکایی‌ها پذیرفته نیست. صدر تا ذیل حاکمیت عراق، از نخست‌وزیر و وزارت دفاع و خارجه تا گروه‌های سیاسی و نهادهای نظامی این اقدام امریکا را محکوم کردند و نقض صریح حاکمیت ملی عراق و حقوق بین‌المللی اعلام کردند. آنچه مبنای اقدام امریکا بود خواست اسراییل است که ادعا می‌کند از مرزهای سوریه و عراق برای جابه‌جایی تجهیزات نظامی و تامین لجستیک استفاده می‌شود که این هم فقط و فقط یک ادعای ثابت نشده است. عملیات در منطقه قائم و البوکمال، چندین‌بار دیگر هم به بهانه‌های مختلف چه مستقیما از سوی اسراییلی‌ها و چه به سفارش آنها از طرف امریکایی‌ها تکرار شده است.مطمئن هستم خون این چهار شهید مظلومی که مرزهای عراق را در برابر نفوذ داعش از خاک سوریه حفاظت می‌کردند، بی‌پاسخ نخواهد ماند.

 گرفتار شده در بر و از دست دادن بحر

اقدامات اینچنینی نتیجه‌ای جز شتاب دادن به خروج امریکایی‌ها از منطقه غرب آسیا نخواهد داشت. امریکایی‌ها ادعا می‌کنند که این خروج در واقع بخشی از یک عملیات بازآرایی نظامی است، اما در عرف نظامی بازآرایی را در مناطق محدود و به شکل نقطه‌ای تعریف می‌کنند، اما آنچه امریکا انجام می‌دهد در یک جغرافیایی وسیع انجام نمی‌شود، لذا هر چند نیروهایی که امریکایی‌ها از عراق و سوریه و عربستان و افغانستان خارج می‌کنند، به خاک امریکا باز نمی‌گردند، اما قرار است براساس اولویت‌های جدید استراتژیک امریکا در نقاط دیگر جهان مستقر شوند.

نظامیان ارشد امریکایی مدت‌هاست هشدار می‌دهند که به دلیل تصمیم‌هایی که در سه دهه گذشته گرفته‌اند، ناخواسته گرفتار بیابان‌ها شده‌اند. فرمانده سنتکام علنا از مقام‌های سیاسی خواسته است که نیروهایش را از بیابان‌ها به دریاها بازگردانند. بازگشت به دریا نتیجه اشتباه و غفلت چندین ساله امریکا امروز به ضرورتی جدی برای این کشور تبدیل شده است. جریان‌هایی درست شد که در طول ۲۵ سال گذشته امریکا را در خشکی درگیر خود کردند، در این میان نیروهای نوظهور جهان توانستند از این فرصت حداکثر استفاده را ببرند و در برخی بخش‌ها که مسابقه‌ای میان امریکا، چین و روسیه است، رقبا از امریکا جلو افتادند، چراکه به تعبیر خود فرماندهان امریکا، دو دهه است گرفتار بیابان‌ها شده‌اند.

ممکن است خروج نظامیان امریکایی از غرب آسیا منجر به بازگشت آنها به خانه‌های‌شان در ایالات متحده نشود، اما این آرایش جدید آنها را در مواضع جدید جغرافیایی به ویژه حوزه اقیانوس آرام مستقر خواهد کرد. اگر هم هنوز عده‌ای نظامی از امریکا در عراق و سوریه مانده‌اند و عملیات اینچنینی انجام می‌دهند، عندالضروره جهت راضی نگه داشتن متحدان اسراییلی است.فراموش نباید کرد که اولویت‌های امریکا تغییر کرده است، دیگر مانند گذشته انرژی ارزان‌قیمت خاورمیانه اولویت اصلی امریکا نیست. کنگره امریکا بعد از گذشت پنج دهه برای نخستین‌بار سال گذشته تصویب کرد که شرکت‌های امریکایی حق صادرات نفت خام به خارج از این کشور دارند. یعنی معادله نفت برای امریکا تغییر کرده است و به همین جهت اولویت سلطه بر منابع انرژی غرب آسیا هم از گذشته کمتر شده است. یک واقعیت دیگر هم وجود دارد که امریکایی‌ها از مشکلات اقتصادی جدی رنج می‌برند. لشکرکشی‌های مداوم به نقاط مختلف جهان به اقتصاد امریکا آسیب زده است، مفهومی که ترامپ از آن با عنوان جنگ‌های بی‌پایان و بیهوده یاد می‌کرد؛ شعار تغییر اوباما که دنبال خروج از منطقه غرب آسیا، عقب‌نشینی از عراق و تمرکز بر شرق آسیا بود؛ ترامپ بارها اعلام کرد هر جا نیاز دارد امریکا امنیتش را حفظ کند باید پول این امنیت را پرداخت کند؛ تحلیلگران امریکایی می‌گویند چرا ما امنیت انرژی جهان را تامین کنیم، اما سود این امنیت را چین و اروپا ببرند؟ همه این شواهد نشان می‌دهد که هزینه‌های اقتصادی جنگ‌های بیهوده امریکایی از توان امریکا خارج شده است و من فکر می‌کنم که ما به زودی شاهد عملی شدن خروج کامل نظامیان امریکایی از غرب آسیا خواهیم بود.

تهدیدهایی که امریکا برای خود می‌سازد

اقدامات امریکا در سال‌های اخیر تا اندازه زیادی از منطق و انسجام فاصله گرفته است. در طول چند سال گذشته تلاش عجیبی از سوی امریکا برای احیای طالبان را شاهد بودیم. طالبان در وضع ضعیف و رو به افولی بود، اما امریکایی‌ها ناگهان شروع کردند به مذاکره با آنها. داعش و افراط‌گری سال ۲۰۱۷ ضربه سنگینی خورده‌ بود و تقریبا زمین خورده ‌بود. امریکایی‌ها به سرعت شروع کردند به ارتباط با طالبان، تا به طالبان مشروعیت ببخشند و آنها را به عنوان یک واقعیت مجددا مطرح کنند. نه یک دور و نه دو دور، بلکه ۱۰ دور مذاکره با طالبان انجام شد، همان طالبانی که روزگاری از سوی امریکا تحقیر می‌شد حالا به همتای مذاکراتی نماینده ویژه رییس‌جمهور امریکا بدل شده ‌بود، وزیر خارجه وقت امریکا بی‌تابی می‌کرد تا با معاون دفتر سیاسی طالبان عکس یادگاری بگیرد.نباید نادیده بگیریم که امریکایی‌ها به انگیزه‌ای طالبان را احیا کردند، نمی‌دانیم این انگیزه استیصال بود، اجبار بود، اختیاری بود یا از روی واکنش بود. در طول یکی، دو دهه گذشته، اغلب تصمیم‌های استراتژیک امریکا تصمیم‌های واکنشی است، از روی کنش استراتژیک نیست، بلکه واکنش‌هایی در مقابل پدیده‌هایی است که پس از ۱۱ سپتامبر رخ داده است.

این نگرانی باز هم وجود دارد که در عراق هم همین اتفاق رخ دهد و امریکایی‌ها در بازسازی داعش در عراق و در شامات کلید زده ‌باشند، اما واقعیت این است که این تصمیم‌های امریکا آنها را سردرگم کرده است. از یک‌سو آنها خواستار قدرت‌های مستقل و ثبات و امنیت در منطقه نیستند، اما نه طالبان می‌تواند منافع امریکا را محقق کند و نه خروج‌شان می‌تواند هدف‌های نهایی امریکا در غرب آسیا را محقق کند. منطقه باید به اهل منطقه، به صاحبان منطقه، به شهروندان منطقه سپرده شود. در ساختار وجودی امریکایی‌ها اعوجاج، غفلت و ضعف دیده می‌شود. من به عنوان یک مطلع، کارشناس و مسوولی که دو دهه است در میدان منطقه حضور دارم، این مساله را از نزدیک لمس کرده‌ام. برای مثال سوریه را ببینید، امریکایی‌ها نه به اهداف‌شان رسیدند، نه حتی توانستند اهداف‌شان را به روشنی توضیح دهند و حتی اگر فرض کنیم هدف نهایی‌شان سقوط حکومت مرکزی سوریه بود، بعد از ۱۰ سال به آن نرسیدند و در مورد ماندن یا رفتن از آنجا هم هنوز نتوانسته‌اند هیچ تصمیم قطعی بگیرند و بر سر یک دو راهی سردرگم درمانده‌اند.

اینکه چندصد نیروی امریکایی در کنار نیروهای کرد منطقه شمال شرق سوریه حضور داشته ‌باشند، متفاوت است با هدف سرنگونی حکومت بشار اسد و ایجاد خاورمیانه جدید و تحولات عمده در منطقه. سردرگمی امریکا را می‌توان آنجا دید که دو سال تمام برای مشروعیت بخشیدن به طالبان تلاش می‌کنند و این گروه را احیا می‌کنند، از سوی دیگر سه روز قبل حملات هوایی به مراکز طالبان را از سر می‌گیرند. تعارض و تناقض در رفتار امریکایی‌ها در آستانه خروج‌شان از منطقه روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود.

310 310